charming little
وقتی که کفت آماده شو خودت میفهمی تعجب کردم آخه کجا میخوایم بریم ... رفتم آماده بشم چونکه عرق کرده بودمو موهام چرب بود رفتم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم که حوله رو باز کنم ب.ت درو باز کرد جیغ کشیدم ولی انگار تاثیری نداشت اومد سمتم :
گفت : آروم باش نمیخوام بخورمت که تو کارتو بکن میخوام ببینمت
گفتم: چی میگی روانی برو بیرون بزار لبلس بپوشم
گفت : اومدم لباس پوشیدنتو ببینم
منم از سرناچاری قبول کردم داشتم خجالت میکشم لباس زیرمو پوشیدم اومدم لباسمو بپوشم که نتوتستم ببندمش با دعوا و خودزنی و کلی درگیری دیگه تسلیم شدم دست گرمه یکی حس کردم
گفت : چقدر زور میزنی بزار من ببندم
خیلی خجالت کشیدم
گفتم : مم..ممنونم
بعداز اینکه لباسمو پوشیدمو و آرایش کردم ( اسلاید ۲ و ۳ )
دستمو گرفت منم پسش زدم
گفتم : ولم کن
گفت: خجالت نکش دیگه بیبی من خیلی دوست دارم و چیه خب ما الان رلیم( بچه راس میگه دیگه😑)
ولی هنوزم باهاش قهر بودم
بردتم سمت ی ماشین و سوارم کرد خودش پیشم نشست به راننده هم گفت که حرکت کنه تو راه هیچ حرفی نزدم اونم همچنین ولی وقتی ماشین وایستاد ب.ت سکوتو شکست : منتظرمون باش
پیاده شد و منم پیاده کرد دستشم رو کشید سمت خودش و بغلم کرد . خیلی قدش بلند بود
گفت : ببخشید بیبی کوشولو ناراحت نباش دیگه
گفتم : باشه بخشیدمت .... اینجا کجاس
گفت : بار تاحالا نیومدی
گفتم : نع اولین بارم
رفتیم تو دختر پسرای مست دور هم بودن اون طرفم داشتن شرط بندی میکردن منم که اصلا با این محیطا سازگاری ندارم رفتیم نشستیم ب.ت به گارسونه گفت که برامون نوشیدنی بیاره برا اولین بار خوردم اه اه اه گلوم تلخ شد ولی انگار که این تلخی خوشمزه بود
من دوتا جام شراب خوردم ولی ب.ت ی ظرف شراب تموم کرد کاملا مست بود منم همچنین بعداز اینکه نوشیدنی هامونو تموم کردیم از رو صندلی بلند شدم و تلو تلو به سمت در رفتم که یهو تعادلم رو از دست دادم و .....
ب.ت
تلو تلو داشت به سمت در میرفت که یهو افتاد سریع رفتم گرفتمشو براید استایل بغلش کردم درو باز کردمو بردمش بیرون
گفت : ولم کن چیکا میکنی
گفتم : خیلی کارا ولی الان ساکت باش
بردمش با همون حالت به سمت ماشین و نشوندمش خودمم سوار شدم به راننده گفتم ببرمون خونه تو راه باهمون حالت مستیاومد سمتم
گفت: باهاتو باز کن
گفتم : باشه
اومد و وسط پاهام نشست گفت که بیا باهم کیس بریم و منم همون لحظه بوسیدمش و لباشو میمکیدم اونم همراهی کرد . بعد تا وقتی که ماشین برسه داشتم میبوسیدمش تا وقتی که رسیدیم به عمارت ولش کردم بعد پیاده شدم و اونم پیاده کردم و براید استایل بردمش سمت اتاقم و پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم
گفتم : الان وقت مناسبیه تا مال خودم کنمت
گفت : آره ........
پایان ابن پارت
گفت : آروم باش نمیخوام بخورمت که تو کارتو بکن میخوام ببینمت
گفتم: چی میگی روانی برو بیرون بزار لبلس بپوشم
گفت : اومدم لباس پوشیدنتو ببینم
منم از سرناچاری قبول کردم داشتم خجالت میکشم لباس زیرمو پوشیدم اومدم لباسمو بپوشم که نتوتستم ببندمش با دعوا و خودزنی و کلی درگیری دیگه تسلیم شدم دست گرمه یکی حس کردم
گفت : چقدر زور میزنی بزار من ببندم
خیلی خجالت کشیدم
گفتم : مم..ممنونم
بعداز اینکه لباسمو پوشیدمو و آرایش کردم ( اسلاید ۲ و ۳ )
دستمو گرفت منم پسش زدم
گفتم : ولم کن
گفت: خجالت نکش دیگه بیبی من خیلی دوست دارم و چیه خب ما الان رلیم( بچه راس میگه دیگه😑)
ولی هنوزم باهاش قهر بودم
بردتم سمت ی ماشین و سوارم کرد خودش پیشم نشست به راننده هم گفت که حرکت کنه تو راه هیچ حرفی نزدم اونم همچنین ولی وقتی ماشین وایستاد ب.ت سکوتو شکست : منتظرمون باش
پیاده شد و منم پیاده کرد دستشم رو کشید سمت خودش و بغلم کرد . خیلی قدش بلند بود
گفت : ببخشید بیبی کوشولو ناراحت نباش دیگه
گفتم : باشه بخشیدمت .... اینجا کجاس
گفت : بار تاحالا نیومدی
گفتم : نع اولین بارم
رفتیم تو دختر پسرای مست دور هم بودن اون طرفم داشتن شرط بندی میکردن منم که اصلا با این محیطا سازگاری ندارم رفتیم نشستیم ب.ت به گارسونه گفت که برامون نوشیدنی بیاره برا اولین بار خوردم اه اه اه گلوم تلخ شد ولی انگار که این تلخی خوشمزه بود
من دوتا جام شراب خوردم ولی ب.ت ی ظرف شراب تموم کرد کاملا مست بود منم همچنین بعداز اینکه نوشیدنی هامونو تموم کردیم از رو صندلی بلند شدم و تلو تلو به سمت در رفتم که یهو تعادلم رو از دست دادم و .....
ب.ت
تلو تلو داشت به سمت در میرفت که یهو افتاد سریع رفتم گرفتمشو براید استایل بغلش کردم درو باز کردمو بردمش بیرون
گفت : ولم کن چیکا میکنی
گفتم : خیلی کارا ولی الان ساکت باش
بردمش با همون حالت به سمت ماشین و نشوندمش خودمم سوار شدم به راننده گفتم ببرمون خونه تو راه باهمون حالت مستیاومد سمتم
گفت: باهاتو باز کن
گفتم : باشه
اومد و وسط پاهام نشست گفت که بیا باهم کیس بریم و منم همون لحظه بوسیدمش و لباشو میمکیدم اونم همراهی کرد . بعد تا وقتی که ماشین برسه داشتم میبوسیدمش تا وقتی که رسیدیم به عمارت ولش کردم بعد پیاده شدم و اونم پیاده کردم و براید استایل بردمش سمت اتاقم و پرتش کردم رو تخت و روش خیمه زدم
گفتم : الان وقت مناسبیه تا مال خودم کنمت
گفت : آره ........
پایان ابن پارت
۳.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.