رمان گرگینه من

p¹⁷

که صدای جیغ اومد..بدو بدو رفتم پایین چی؟! شائون؟
شائون : آت شییی(آت رو بغل میکنه)
ات : اینجا چیکار میکنی؟؛
شائون : بهت جی پی اس وصل کردم و اومدم دنبالت که این مردک هیکلی منو گرفت(اخم رو به کوک)
کوک : شلوغ کنی می‌خورمت هااا(دندوناشو نشون میده)
شائون : (جیغغغ)مردک دیوونه
ات : کوک کافیه...شائون بشین(عصبی)
شائون : عاممم..آت من کار اشتباهی کردم؟!
ات : بلع شائون تو کار اشتباهی کردی...برا چی من تعقیب کردی؟..
شائون : فقط نگرانت بودم...
کوک : آت کافیه
ات : شائون ...من...من
شائون : آت چی شده؟ ...این کیه؟! اینجا کجاس؟! تو برا چی اینجایی؟! ...چرا رنگت پریده ؟؟ چرا مث این مردک شده دندونات ...آت جواب بده ...لطفاً(بغض)
ات : بعد گفتن ماجرا
شائون : ...
دیدگاه ها (۰)

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه من

رمان گرگینه من

رمان j_k

دوست پسر دمدمی مزاج

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط