اهوی من
اهوی من
پارت ۶۱
حالا بیا بگم این قفسه ها چی اون میز بالا ک میبینی ک دورش پر از کامپوتر هست مال پارسا ک همجا خونه دوربین وصل کرده حتی تو دستشویی حمام
قفسه اول ک رنگ ابی داره مال اراد قفسه اسحله ها ک فروشش با اراد هستش اراد اون را صادرمیکنه به کشور هایی دیگ
قفسه دوم مال ارسلان ک تو این قفسه لوازم هست ک میخوان صحنه قتل پاکن کنن مثل اسید لباس کفش جارو و دستکش ماسک اینا خون مصنوعی اینا ک اینم فروشش با ارسلانه
قفسه سوم مال من ک تو این قفسه من لوازم قتل میفروشم مثل چاقو طناب اره تبر..... اینا
قفسه چهارم:مال اراس ک این لوازم هک میفروشه مثل کامپیوتر فلش اینا
قفسه پنجم مال ارتا ک قفسه لوازم دزدی رو میفروشه
قفسه پارسا مال مواد مخدره
خب اهو خانوم ما یک باند مافیایی بزرگ تو دنیا هستیم خیلی دلم میخواست بهت بگم
اهو:ارکان چیکارست اینجا؟
غزل:اون لوازم هارو با یک سایت میفروشه به و ارسال میکنه
اهو:پشماممم
غزل:نگو وایی پشمام بگو چی جالب
اهو:چی جالب
غزل:حالا بیا بریم اگه الان پسرا بیاین بیبین من ترو اینجا اوردم سرمو میزننن بیا بریم بدو
(اهو)
از زیر زمین امدیم بیرون پسرا بعد از نیم ساعت امدن محل اراد نمدادم چون ازم مخفی کرده بود غزل گفت ک به روی خودم نیارم ک شاید خود اراد بهم بگه نشسته بودیم ک اخم کرده بودم به پارسا اراد
پارسا:دختر من کسی اذیتش کرده
اهو:هیچی فقط یک کاری شما میکنید ک دارین از من مخفی میکنید
پارت ۶۱
حالا بیا بگم این قفسه ها چی اون میز بالا ک میبینی ک دورش پر از کامپوتر هست مال پارسا ک همجا خونه دوربین وصل کرده حتی تو دستشویی حمام
قفسه اول ک رنگ ابی داره مال اراد قفسه اسحله ها ک فروشش با اراد هستش اراد اون را صادرمیکنه به کشور هایی دیگ
قفسه دوم مال ارسلان ک تو این قفسه لوازم هست ک میخوان صحنه قتل پاکن کنن مثل اسید لباس کفش جارو و دستکش ماسک اینا خون مصنوعی اینا ک اینم فروشش با ارسلانه
قفسه سوم مال من ک تو این قفسه من لوازم قتل میفروشم مثل چاقو طناب اره تبر..... اینا
قفسه چهارم:مال اراس ک این لوازم هک میفروشه مثل کامپیوتر فلش اینا
قفسه پنجم مال ارتا ک قفسه لوازم دزدی رو میفروشه
قفسه پارسا مال مواد مخدره
خب اهو خانوم ما یک باند مافیایی بزرگ تو دنیا هستیم خیلی دلم میخواست بهت بگم
اهو:ارکان چیکارست اینجا؟
غزل:اون لوازم هارو با یک سایت میفروشه به و ارسال میکنه
اهو:پشماممم
غزل:نگو وایی پشمام بگو چی جالب
اهو:چی جالب
غزل:حالا بیا بریم اگه الان پسرا بیاین بیبین من ترو اینجا اوردم سرمو میزننن بیا بریم بدو
(اهو)
از زیر زمین امدیم بیرون پسرا بعد از نیم ساعت امدن محل اراد نمدادم چون ازم مخفی کرده بود غزل گفت ک به روی خودم نیارم ک شاید خود اراد بهم بگه نشسته بودیم ک اخم کرده بودم به پارسا اراد
پارسا:دختر من کسی اذیتش کرده
اهو:هیچی فقط یک کاری شما میکنید ک دارین از من مخفی میکنید
۴.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.