اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۱۳۲
[ویو ملودی]
ساعت ها گذشت که دیگه خسته شدم بلند شدم و با برداشتن کت و کیفم به سمت بیرون رفتم
منتظر ماشینم بودم که آرتور اومد دستش روی کمرم گذاشت......
آرتور: خوابت میاد ؟
ملودی: نه زیاد
ماشنیش اومد که دستم گرفت به سمت ماشین رفت.. ایستادم..برگشت بهم نگاه کرد
ملودی: با ماشینم اومدم
آرتور: گفتم ببرن برات پارکینگ آپارتمان..بریم زود
در ماشین باز کرد سوار شدم در بست ماشین دور زد و سوار شد ...راه افتاد سکوت بود ولی باید
بپرسم
ملودی: با ادوارد شریک شدی ؟ چرا ؟
همون طور که حواسش به رانندگیش بود گفت
آرتور: به نظرم بد نیست و از اوناش نیست که کلاه برداری کنه..پس بهترین گزینه بود...تو چرا
اومده بودی بار ؟
ملودی: آسا و مین جو اصرار کردن...
سکوت کردم سرم به شیشه تکیه دادم..دستش روی ران پاهام نشوند.. و فشار ریزی داد بهش
نگاه کردم .. دوباره سرم به شیشه تکیه دادم
جلوی عمارتش توقف کرد پیاده شدیم به سمت داخل رفتیم.. رفت روی کاناپه لش کرد کتش در
آورد و دکمه پیرهنش باز کرد .. کیفم و کتم روی کاناپه گذاشتم ....و به سمتش رفتم و کنارش
نشستم که بلندم کرد روی پاهاش قرارم داد
آرتور: به نظرت این لباس زیادی باز نیست ؟
دستم دور گردنش حلقه کردم..سرم کج کردم نگاهش کردم
ملودی: نه.. خیلیم خوبه
آرتور: خوشم نمیاد بدن خوشگلت کسی جز من ببینه.. این بدن فقط من حق دارم ببینم......
پارت ۱۳۲
[ویو ملودی]
ساعت ها گذشت که دیگه خسته شدم بلند شدم و با برداشتن کت و کیفم به سمت بیرون رفتم
منتظر ماشینم بودم که آرتور اومد دستش روی کمرم گذاشت......
آرتور: خوابت میاد ؟
ملودی: نه زیاد
ماشنیش اومد که دستم گرفت به سمت ماشین رفت.. ایستادم..برگشت بهم نگاه کرد
ملودی: با ماشینم اومدم
آرتور: گفتم ببرن برات پارکینگ آپارتمان..بریم زود
در ماشین باز کرد سوار شدم در بست ماشین دور زد و سوار شد ...راه افتاد سکوت بود ولی باید
بپرسم
ملودی: با ادوارد شریک شدی ؟ چرا ؟
همون طور که حواسش به رانندگیش بود گفت
آرتور: به نظرم بد نیست و از اوناش نیست که کلاه برداری کنه..پس بهترین گزینه بود...تو چرا
اومده بودی بار ؟
ملودی: آسا و مین جو اصرار کردن...
سکوت کردم سرم به شیشه تکیه دادم..دستش روی ران پاهام نشوند.. و فشار ریزی داد بهش
نگاه کردم .. دوباره سرم به شیشه تکیه دادم
جلوی عمارتش توقف کرد پیاده شدیم به سمت داخل رفتیم.. رفت روی کاناپه لش کرد کتش در
آورد و دکمه پیرهنش باز کرد .. کیفم و کتم روی کاناپه گذاشتم ....و به سمتش رفتم و کنارش
نشستم که بلندم کرد روی پاهاش قرارم داد
آرتور: به نظرت این لباس زیادی باز نیست ؟
دستم دور گردنش حلقه کردم..سرم کج کردم نگاهش کردم
ملودی: نه.. خیلیم خوبه
آرتور: خوشم نمیاد بدن خوشگلت کسی جز من ببینه.. این بدن فقط من حق دارم ببینم......
- ۱۰.۰k
- ۰۹ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط