پارت

پارت ۳۳
خانم وکیل


بعد از نیم ساعت تصمیم گرفتم بیرون برم ، میخواستم حوله ببپیچم دورم که چیزی ندیدم ، حتماً بیرون بود چقدر احمقم من چرا باید حوله رو بیرون ول کنم؟
در رو نیمه باز کردم و سرم رو بیرون آوردم ، روی تخت با لپ تاپش درگیر بود


±هیونجین؟


_جانم؟


جا خوردم و انگار خودشم جا خورده بود چون معلوم بود اصلا حواسش نیست



±یه حوله بهم میدی؟


_حتما


لپ تاپ رو از روی پاش برداشت و به سمت دوتا حوله ای که برامون گذاشته بودن رفت و یکیو برام آورد ، سریع حوله رو از دستش گرفتم و بی توجه به نگاه هیزش در رو روش بستم
سلامت عقلی نداره که می‌ترسم یه بلایی سرم بیاره
حوله رو دور خودم پیچیدم و بیرون رفتم ، جلوی اینه رفتم و مشغول خشک کردن موهام شدم


_با یورام....خوابیدی تا حالا؟



نگاه وحشتانکی بهش انداختم ، طوری که سریع چشماش رو از پاهای لختم گرفت و به یه ور دیگه داد

±به تو چه ؟


_میخوام فقط بدونم همین


±مگه تو چند سال دوستیمون با تو خوابیدم که بزارم اون دست بزنه بهم؟



_ خب الان فرق میکنه تو الان یه زن مطل..


±دلیل نمیشه چون یه زن مطلقه ام خودم رو دستمال بقیه ی‌ مردا کنم...یبار دل به دل یه مرد دادم و مثل یه آشغال ترد شدم...دیگه نمی‌خوام به هیچ عنوان این اتفاق رو یکبار دیگه تجربه کنم!


_الان منظورت منم؟

±من فقط جواب چیزی که پرسیده بودی رو دادم،منظورم هم تو نبودی اما انگار خودت همچین فکری میکنی...راستی...


منتظر نگاهم کرد که کج خندی زدم و گفتم

±همه که مثل نامزد عزیزت پاهاشونو برای بقیه ی مردا باز نمیکنن جناب دادستان...
دیدگاه ها (۰)

پارت ۳۴خانم وکیل فکش سخت شد ولی چیزی نگفت که با شرارت ادامه ...

استاد من پارت ۱۳ــــــــــــــــ. .ــــــــــــــــب...

پارت ۳۲ خانم وکیل از ماشین پیاده شدم ، اونم پیاده شدو چمدون ...

پارت۳۱خانم وکیل ±تو..تو اینجا چیکار میکنی؟هیچ چیز نمیگفت ، ف...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۸#

#Gentlemans_husband#season_Third#part_245_چرا... چیزی شده؟ +...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط