برادر غیرتی من

پارت ۵۰
یون : حوصلتو ندارم برو گمشو
آیو : یو.....یون رنگت مثل گچ سفید شده
یونا : جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
هوجو : یون
نشستم و جامو باهاش عوض کردم اون رو پای من بود
جیمین : بچه ها برنامه آماده شد ولی هوجو و یون گفتن نمیان پس بریم خداحافظ تا یک ماه دیگه
یون : یادم رفت بهت بگم
هوجو: بگو
بچه ها رفتن
یون : خب من .....
هوجو : تو چی
یون : هیچی ولش کن
هوجو : من شب میرم بار ولی تو نمیای
یون : نمیام غمت نباشه
ویوی یون شب
هوجو رفت منم میخواستم برم استرالیا برای یه مدتی ولی نمی‌دونستم چقدر وقت براش یه نامه نوشتم که وقتی اومد نگرانم نشه
نامه ( سلام هوجو من برای یه کاری یه مدت میرم استرالیا خداحافظ )
و رفتم سوار ماشین شدم و بعدش رفتم فرودگاه و سوار هواپیما شدم ولی گوشیمو خاموش کردم و از یه گوشی دیگه استفاده کردم
۲ سال بعد
تو این دوسال اصلا نرفتم باند ولی الان دارم برمی‌گردم کره
بعد رسیدن یون به کره
رفتم خونه و در زدم که میسو درو باز کرد
میسو : خوش اومدی زندگی اینو نابود کردی بعد دوسال اومدی
دنیز : کیه. عه چناب بعد دوسال اومدن
یونا : با چه جرعتی اومدی هان
سوجون : هوی عوضی
آیو : گمشو برو
لیا : دیگه اینجا نمیای
جیمین : مردک احمق
آیو : بچه ها بشینین
یونجی : هه این همون کسیه که .......
هانول : آره دخترم
هاری : همون عوضیه
یون : س......سلام
اون وو : مرگو سلام
نامی : سلامت بخوره ت سرت
یونگی : این دوسال گوشیتم که خاموش بوده
بدون توجه به حرفاشون رفتم تو و رفتم تو اتاق هوجو
که دیدم مثل یه تن بیجون افتاده اون گوشه
یون : ه ...... هو ........هوجو
هوجو : گفتم نیاین تو
هوجو : یون تو یونی
یون : آره
که یهو اومد بغلم کرد
هوجو : تو این دوسال کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدم ( گریه )
یون : من میخواستم بیام ولی نتونستم
هوجو : اصلا چرا رفتی بهت نگفتم هیچ جا نری وقتی اومدم خونه نامتو خوندم تا دوماه که بچه ها برگشتن خودمو حبس کرده بودم ( عصبی )
یون : الانم استقبال گرمی داشتن
یون : خب با اجازه من دیگه میرم
هوجو : کجا تازه اومدی ما هنوز جدا نشدیم
یون : اونا از من متنفرن
هوجو : این چیه
یون : یکی از چشمام گور شده لنز می‌ذارم معلوم نشه
دستمو گرفت و بردم پایین
یونا : هوجو ولش کن ما حسابشو میرسیم
اون وو : هوجو
هوجو : ساکت بشین چرا داریم باهاش دعوا میکنید
آیو : اون عوضی هرزه دوسال تمام زندگیمونو نابود کرده
یون : من خودمم زندگی خوبی نداشتم ( آروم )
لیا : حیف که دیگه دیر شده ما برات یه زن انتخاب کردیم
شینا : سلام من شینا همسر آینده ی شما هستم
کشتمش
جیمین : معلوم نیست چقدر آدمو کشتی
یون :.......
✨🐾
دیدگاه ها (۴)

برادر غیرتی من

برادر غیرتی من

برادر غیرتی من

برادر غیرتی من

سلام، خوب من میخواستم بگم که کلا دیگه از ویسگون میرم این چند...

زندگی نامعلوم

پارت پنجم خندیدن ماه 🌚🌙✨

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط