هردو رو انتخاب می کنم!
هردو رو انتخاب میکنم!
P35
جیمین: ا.تتتت.....لطفااااا
ا.ت: باشه پس بگو "ببخشید" و تو کارهای خونه تا یه هفته کمک کن!
جیمین: یه هفت..
ا.ت:سینگلی تا ابد...یا حرف منو گوش کردن و داشتن میا؟
جیمین: گزینه دو عالیه رئیس(خنده)
ا.ت: پس یه هفته دیگه میبینمت آقای پارک عاشق(خنده)
جیمین: (ناراحت)یه هفته...(اروم)باشه اصن قبوله
ا.ت: خب دیگه بیا بریم..کارت از الان شروع میشه!
جیمین: هوفففف
"رفتن پایین..اعضا داشتن با میا صحبت میکردن ا.ت و جیمین هم رفتن تو آشپزخونه...ته و کوک دورتر از همه عصبی نشسته بودن!"
ا.ت: خب...جیمینی پیش بند و ببند و شروع کن به شستن ظرف!(چشمک)
جیمین: خدایا دیگه منو محتاج این نکننننن(حرصی)
ا.ت: وقتی پای عشق وسطه باید همه ی سختی هارو تحمل کنییی(خنده کرد زبون در اورد و رفت پیش بقیه)
جین: عه...ا.تی منم اومد(لبخند)
ا.ت: سلام جین
شوگا: جیمین کو؟
ا.ت: عا جیمین..
هوپی: اره یونگی هیونگ راست میگه...جیمین کو؟(جیمین نیستتت...دستت بوددد...دستم نییی)
ا.ت: جیمینی داره...داره ظرف میشوره(داره سعی میکنه نخنده)
میا: چی؟داره ظرف میشوره؟(تعجب)
ا.ت: اوهوم...داره ظرف میشوره(خنده)
نامجون: امروز سرش به جایی خورده؟
ا.ت: کی؟جیمین؟نه بابا بخاطر..(جیمین اومد و دستشو گذاشت رو دهن ا.ت)
P35
جیمین: ا.تتتت.....لطفااااا
ا.ت: باشه پس بگو "ببخشید" و تو کارهای خونه تا یه هفته کمک کن!
جیمین: یه هفت..
ا.ت:سینگلی تا ابد...یا حرف منو گوش کردن و داشتن میا؟
جیمین: گزینه دو عالیه رئیس(خنده)
ا.ت: پس یه هفته دیگه میبینمت آقای پارک عاشق(خنده)
جیمین: (ناراحت)یه هفته...(اروم)باشه اصن قبوله
ا.ت: خب دیگه بیا بریم..کارت از الان شروع میشه!
جیمین: هوفففف
"رفتن پایین..اعضا داشتن با میا صحبت میکردن ا.ت و جیمین هم رفتن تو آشپزخونه...ته و کوک دورتر از همه عصبی نشسته بودن!"
ا.ت: خب...جیمینی پیش بند و ببند و شروع کن به شستن ظرف!(چشمک)
جیمین: خدایا دیگه منو محتاج این نکننننن(حرصی)
ا.ت: وقتی پای عشق وسطه باید همه ی سختی هارو تحمل کنییی(خنده کرد زبون در اورد و رفت پیش بقیه)
جین: عه...ا.تی منم اومد(لبخند)
ا.ت: سلام جین
شوگا: جیمین کو؟
ا.ت: عا جیمین..
هوپی: اره یونگی هیونگ راست میگه...جیمین کو؟(جیمین نیستتت...دستت بوددد...دستم نییی)
ا.ت: جیمینی داره...داره ظرف میشوره(داره سعی میکنه نخنده)
میا: چی؟داره ظرف میشوره؟(تعجب)
ا.ت: اوهوم...داره ظرف میشوره(خنده)
نامجون: امروز سرش به جایی خورده؟
ا.ت: کی؟جیمین؟نه بابا بخاطر..(جیمین اومد و دستشو گذاشت رو دهن ا.ت)
۱۲.۵k
۰۹ مهر ۱۴۰۳