امتحان
امتحان؟
ویو سونیا:
امروز برگه ی امتحانم رو گرفتم خراب کرده بودم اما من خیلی تلاش کرده بودم معلم امتحان رو خیلی خیلی سخت داده بود من ۱۳ شدم از کل کلاس نمرم بالا بود اما ۱۳خیلی بده الان موندم چطوری اینو به بابا بگم امیدوارم مشکلی پیش نیاد اما چطوری پیش نیاد بابام خیلی رو درس و نمره ی من حساسه هوف حالا چیکار کنم هوف آخه چیکار میتونی بکنی باید برم بهش بگم دیگه الان تو اتاقشه حتما داره کتاب میخونه رفتم دم در اتاقش در زدم
-بله
&بابا میتونم بیام تو
-البته عزیزم بیا
& چیکار میکنید
-داشتم کتاب میخوندم
&حدس میزدم
-جونم عشقم (کمرشو میگیره و میاره جلوش )
&بابا من میخواستم یه چیزی بهتون بگم
-بگو فندقم
&خوب چیزیه چطور بگم
-داری نگرانم میکنی ها اتفاقی افتاده سونیا؟
&نه اتفاق خاصی نیفتاده برگه ی امتحانیم رو گرفتم
-اوو اره راست میگی امروز مدیرت بگم زنگ زد اصلا یادم رفت بپرسم
& بابا راستش من من
-بگو حرفتو عزیزم
&من نمره ی خوبی نگرفتم(ناراحت و سرشو میندازه پایین و اینو با لحن متاسفم میگه)
-(بلند میشه و یه دستشو میزاره رو شونش ویه دستشو میزاره زیر چونه ی سونیا و سرشو بلند میکنه) عسلم چیشده که اینطوری ناراحتی مگه چه نمره ی گرفتی
&(بغض میکنه و چشماش پر اشک میشه و دوباره سرشو میندازه پایین و میگه:سیزده
-(دستشو از رو شونش بر میداره و دور بدنش ولو میشه و با چشمای که حالا از مهر پدرانه به اعصبانیت تبدیل شدن و با عصبانیت میگه:چی سیزده چرا سیزده مگه درس نخوندی؟
&چرا خوندم خیلی هم خوندم اما معلم اصلا از جزوه و کتاب نداده بود به خدا من خیلی تلاش کردم اما نشد(هق هق)
&(نفس عمیقی میکشه و سعی میکنه عصبانیتش رو کنترل کنه و با لحن سوالی میپرسه)بقیه کلاس چی
&همشون کمتر از ده گرفتن بالاترین نمره ی کلاس من بودم ( هنوزم ناراحته)
-واقعا؟
&اوم
-(کمر سونیا که ازش دور شده بود رو میگیره و دوباره به خودش نزدیک میکنه و با یه لحن پشیمون و مهربون میگه: ببخشید نفسم من من اینو نمیدونستم ببخشید اگه از دستت عصبی شدم این که تو از کل کلاس بالا تر شدی نشون میده که خیلی تلاش کردی من بهت افتخار میکنم عزیزم
&یعنی شما از دست من عصبی نیستید
-نه قربونت برم
ادامه دارد ...
ویو سونیا:
امروز برگه ی امتحانم رو گرفتم خراب کرده بودم اما من خیلی تلاش کرده بودم معلم امتحان رو خیلی خیلی سخت داده بود من ۱۳ شدم از کل کلاس نمرم بالا بود اما ۱۳خیلی بده الان موندم چطوری اینو به بابا بگم امیدوارم مشکلی پیش نیاد اما چطوری پیش نیاد بابام خیلی رو درس و نمره ی من حساسه هوف حالا چیکار کنم هوف آخه چیکار میتونی بکنی باید برم بهش بگم دیگه الان تو اتاقشه حتما داره کتاب میخونه رفتم دم در اتاقش در زدم
-بله
&بابا میتونم بیام تو
-البته عزیزم بیا
& چیکار میکنید
-داشتم کتاب میخوندم
&حدس میزدم
-جونم عشقم (کمرشو میگیره و میاره جلوش )
&بابا من میخواستم یه چیزی بهتون بگم
-بگو فندقم
&خوب چیزیه چطور بگم
-داری نگرانم میکنی ها اتفاقی افتاده سونیا؟
&نه اتفاق خاصی نیفتاده برگه ی امتحانیم رو گرفتم
-اوو اره راست میگی امروز مدیرت بگم زنگ زد اصلا یادم رفت بپرسم
& بابا راستش من من
-بگو حرفتو عزیزم
&من نمره ی خوبی نگرفتم(ناراحت و سرشو میندازه پایین و اینو با لحن متاسفم میگه)
-(بلند میشه و یه دستشو میزاره رو شونش ویه دستشو میزاره زیر چونه ی سونیا و سرشو بلند میکنه) عسلم چیشده که اینطوری ناراحتی مگه چه نمره ی گرفتی
&(بغض میکنه و چشماش پر اشک میشه و دوباره سرشو میندازه پایین و میگه:سیزده
-(دستشو از رو شونش بر میداره و دور بدنش ولو میشه و با چشمای که حالا از مهر پدرانه به اعصبانیت تبدیل شدن و با عصبانیت میگه:چی سیزده چرا سیزده مگه درس نخوندی؟
&چرا خوندم خیلی هم خوندم اما معلم اصلا از جزوه و کتاب نداده بود به خدا من خیلی تلاش کردم اما نشد(هق هق)
&(نفس عمیقی میکشه و سعی میکنه عصبانیتش رو کنترل کنه و با لحن سوالی میپرسه)بقیه کلاس چی
&همشون کمتر از ده گرفتن بالاترین نمره ی کلاس من بودم ( هنوزم ناراحته)
-واقعا؟
&اوم
-(کمر سونیا که ازش دور شده بود رو میگیره و دوباره به خودش نزدیک میکنه و با یه لحن پشیمون و مهربون میگه: ببخشید نفسم من من اینو نمیدونستم ببخشید اگه از دستت عصبی شدم این که تو از کل کلاس بالا تر شدی نشون میده که خیلی تلاش کردی من بهت افتخار میکنم عزیزم
&یعنی شما از دست من عصبی نیستید
-نه قربونت برم
ادامه دارد ...
- ۹.۱k
- ۱۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط