پارت ۱۶ حذف کردم و دوباره میزارم
ویو ات
امروز نمیخواستم برم مدرسه که رفتم به زور و فکرم به تهیونگ بود که چه بلای به سرش آورد اون پسر احمق جیمین
و میا میا پیشم
میا : سلام ات خوبی راستی داداشت چی شوده خوبه با نه
ات : سلام هییی میا هیچی نپرس که اصلا حوصلت ندارم
میا : با شه حالا بیا بریم؟ یکم قهوه بخوریم
ات:من قهوه دوست ندارم چای بده
(ات رگ ایرانی داره که چای میخوره )
و با میا رفتم و چای و قهوه سفارش داد
و با میا صحبت میکردیم و میکردیم و امروز چی داریم و تکالیف انجام میداد
ویو جیمین
صبح که بیدار شودم و رفتم لباس و صبحونه خوردم و پوشیدم و رفتم پایین که مثل همیشه شوگا بود ولی جونگکوک نبود
جیمین : شوگا چرا جونگکوک نیومد
شوگا : نمیدونم
جیمین : خوب ولش کن یه درک
ویو شوگا
من دیروز با جونگکوک رفت بیمارستان و تهیونگ رو دیدن و حال و احوال پرسیدن که وقتی دیدیم که ات آمد فکر کردیم که ات میشه دوست دخترش میشه و من و جونگکوک رفتیم بیرون و هرچی درباره ات و جیمین بود به باد رفت و صبح شوگا رفت دنبال جیمین و جونگکوک رفت مدرسه
و جیمین از من پرسید که چرا جونگکوک چرا نیومد و گفتم نمیدوم
ویو جیمین
گفتم که میدونی تهیونگ کدوم بیمارستان و شمارشو گرفت
شوگا گفت چراااا نکنه میخوای بلای به سرش بیاری
جیمین : نه بابا مگه دیونم
سلام بچه ها امروز براتون میزارم خوب و هر جا نفهمیدین بهم بگین
امروز نمیخواستم برم مدرسه که رفتم به زور و فکرم به تهیونگ بود که چه بلای به سرش آورد اون پسر احمق جیمین
و میا میا پیشم
میا : سلام ات خوبی راستی داداشت چی شوده خوبه با نه
ات : سلام هییی میا هیچی نپرس که اصلا حوصلت ندارم
میا : با شه حالا بیا بریم؟ یکم قهوه بخوریم
ات:من قهوه دوست ندارم چای بده
(ات رگ ایرانی داره که چای میخوره )
و با میا رفتم و چای و قهوه سفارش داد
و با میا صحبت میکردیم و میکردیم و امروز چی داریم و تکالیف انجام میداد
ویو جیمین
صبح که بیدار شودم و رفتم لباس و صبحونه خوردم و پوشیدم و رفتم پایین که مثل همیشه شوگا بود ولی جونگکوک نبود
جیمین : شوگا چرا جونگکوک نیومد
شوگا : نمیدونم
جیمین : خوب ولش کن یه درک
ویو شوگا
من دیروز با جونگکوک رفت بیمارستان و تهیونگ رو دیدن و حال و احوال پرسیدن که وقتی دیدیم که ات آمد فکر کردیم که ات میشه دوست دخترش میشه و من و جونگکوک رفتیم بیرون و هرچی درباره ات و جیمین بود به باد رفت و صبح شوگا رفت دنبال جیمین و جونگکوک رفت مدرسه
و جیمین از من پرسید که چرا جونگکوک چرا نیومد و گفتم نمیدوم
ویو جیمین
گفتم که میدونی تهیونگ کدوم بیمارستان و شمارشو گرفت
شوگا گفت چراااا نکنه میخوای بلای به سرش بیاری
جیمین : نه بابا مگه دیونم
سلام بچه ها امروز براتون میزارم خوب و هر جا نفهمیدین بهم بگین
- ۳.۱k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط