آیا این عشق واقعی است
بعدش دیدم چند تا پلیس دم در اتاق جیمین راه بسته بودن
ات:ببخشید...
که دیدم ایزول بقلم اونا داره گریه میکنه سفت بغلش کردم که پلیسه شروع به حرف زدن کرد
پلیس:خانم پارک ات؟
ات:عاره بله بفرمایید خودم هستم
پلیس: باید با شما صحبت کنم....آقای پارک از کی سرماخورده
ات:دیروز که اومد خونه سرفه میکرد
پلیس:بله....اسم این دختر ناز چیه؟
ات:ایزول
پلیس:شما از کی با هم رابطه دارین؟
ات:ی دوسالی میشه فک کنم دوسال و نیم
پلیس:بله صحیح...به غیر از آقای پارک با چه کسی رابطه فامیلی دارین که اینجا حضور دارن
ات:جونگکوک برادرم
پلیس:بله...بقیه سوالات باشه بعد از بههوش اومدن آقای پارک
ات:بله
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...
.
.
.
...
بعد نیم ساعت جیمین بیدار شد سریع رفتم پیشش سفت بغلش کردم
ات:بیشعورررررررر
احمقققققققققققق
عوضیییییییییییییی
جیمین:ات قبل از اینکه کارت به جد و آبادم برسه تمومش کن
ات:جیمین...خیلی بدی
جیمین:اصلا من بد ایزول کو؟
ات:ای...ایزول هوووووو
ایزول:نیام....بله...عه بابایی ژونم
جیمین:بیا بغلم ببینم
ات:جیمین
جیمین:جونم
ات:تو قبل از اینکه بیایی خونه چیزی خوردی
جیمین:کی؟
ات:اون شب ک شروع کردی به سرفه کردن
جیمین:اهااااا....ارهههه...منشی اومد تو گفت اینو تو برام فرستادی تو دستام ی آبمیوه بود
ات:لیوان آبمیوه رو داری
جیمین:والله افتاد شکست ولی دو تا تیکش رفت تو دستم درآورد گزاشتم تو جیبم
ات:خب بده
بله درست بود...
ات:ینی لونا خانم ببین چی به سرت میارم عوضی اشغال
جیمین:عه جلو بچه زشته کراهت داره عزیزم گوش نده مامانت خل شده
ات:ببخشید...
که دیدم ایزول بقلم اونا داره گریه میکنه سفت بغلش کردم که پلیسه شروع به حرف زدن کرد
پلیس:خانم پارک ات؟
ات:عاره بله بفرمایید خودم هستم
پلیس: باید با شما صحبت کنم....آقای پارک از کی سرماخورده
ات:دیروز که اومد خونه سرفه میکرد
پلیس:بله....اسم این دختر ناز چیه؟
ات:ایزول
پلیس:شما از کی با هم رابطه دارین؟
ات:ی دوسالی میشه فک کنم دوسال و نیم
پلیس:بله صحیح...به غیر از آقای پارک با چه کسی رابطه فامیلی دارین که اینجا حضور دارن
ات:جونگکوک برادرم
پلیس:بله...بقیه سوالات باشه بعد از بههوش اومدن آقای پارک
ات:بله
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
...
.
.
.
...
بعد نیم ساعت جیمین بیدار شد سریع رفتم پیشش سفت بغلش کردم
ات:بیشعورررررررر
احمقققققققققققق
عوضیییییییییییییی
جیمین:ات قبل از اینکه کارت به جد و آبادم برسه تمومش کن
ات:جیمین...خیلی بدی
جیمین:اصلا من بد ایزول کو؟
ات:ای...ایزول هوووووو
ایزول:نیام....بله...عه بابایی ژونم
جیمین:بیا بغلم ببینم
ات:جیمین
جیمین:جونم
ات:تو قبل از اینکه بیایی خونه چیزی خوردی
جیمین:کی؟
ات:اون شب ک شروع کردی به سرفه کردن
جیمین:اهااااا....ارهههه...منشی اومد تو گفت اینو تو برام فرستادی تو دستام ی آبمیوه بود
ات:لیوان آبمیوه رو داری
جیمین:والله افتاد شکست ولی دو تا تیکش رفت تو دستم درآورد گزاشتم تو جیبم
ات:خب بده
بله درست بود...
ات:ینی لونا خانم ببین چی به سرت میارم عوضی اشغال
جیمین:عه جلو بچه زشته کراهت داره عزیزم گوش نده مامانت خل شده
۱.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.