qart 12
qart 12
قدرت عشق
آرا بود اومد سمت ما
آرا:سلام (با پوزخند)
تهیونگ:خدایا خودت بهم صبر بده(آروم زیر لبش گفت
تهیونگ میخواست چیزی بگه که آروم گوشه کتشو کشیدم چون خیلی آدم اونجا بود نمیخواسم ابرو ریزی شه
آرا:میگن جواب سلام واجبه نمیخواین جوابمو بدین
برا اینکه بیشتر طول نکشه جوابشو دادم
تهیونگ:سلام
ارا:اووو چه عجب بلاخره جواب دادی
تهیونگ:اوهوع ناراحت شدی؟(با اعصبانیت)
آرا:نه عزیزم مگ آدم از دست کسی که دوسش داره ناراحت میشه؟
تهیونگ:ببین دختره هرزه از جلد چشمام گمشو وگرنه بد میشه
ویو جه یی
(دلم میخواست دختررو همونجا خفه کنم ولی نمیخواسم قضیه به جاهای باریک کشیده شه )
جه یی:عزیزم ولش کن بیا بریم اونطرف
تهیونگ:تو برو من برم یکم باید با مامانم حرف بزنم بعد میام
جه یی:اوک
رفتم کنار هوانا
هوانا:سلام خوشگلم کجا بودی چرا دیر کردین
جه یی:سلام ببخشید عزیزم یکم کار داشتیم
هوانا:حالا اشکال نداره بیا بریم با بقیه اشنات کنم
جه یی:باش
تهیونگ:مامان میشه یه لحظه بیای
م.ت:باش
رفتین تو یکی از اتاقو.......
تهیونگ:تو قصد داری چیکار کمی هاااا میخوای منو دیوونه کنی بسه دیگ از دستت خسته شدم !!(با داد)
م.ت:چته تو هاااا تو اون دختره چی دیدی من دارم میگم پدرت داره ورشکست میشه نمیفمی میخوای منو پدرت تو کوچه ها بخوابیم
تهیونگ:واقعا دیگ نمیدونم بهت چی بگم
بعد گفتن این حرف اتاقو ترک کردمو رفتم پیش جه یی
تهیونگ:عزیزم بیا بریم خونه ترو بزارم من یه جایی کار دارم
هوانا:یااا داداش من و جه یی تازه گرم گرفتیم کجا
از سر کلافگی دستی به موهام کشیدم
تهیونگ:من تو شرکت کار دارم میترسم کارم دیر وقت تموم شه نتونم بیام دنبالش
جه یی:پس تو برو من و هوانا یکم دیگ میریم خونه
هوانا:راس میگی کارت طول کشید من همونجا میمونم
تهیونگ:آخه......
هوانا:آخه نداره نمیخوام زنتو بخورم که
تهیونگ:اوک،پس من رفتم
از خونه مادر/پدرم اومدم بیرون رفتم یه کلوپ تا میتونستم مست کردم تا یکم آروم شم مست مست بودم دیدم دیر وقته پاشم برم خونه که..........
کپی ممنوع❌️❌️
قدرت عشق
آرا بود اومد سمت ما
آرا:سلام (با پوزخند)
تهیونگ:خدایا خودت بهم صبر بده(آروم زیر لبش گفت
تهیونگ میخواست چیزی بگه که آروم گوشه کتشو کشیدم چون خیلی آدم اونجا بود نمیخواسم ابرو ریزی شه
آرا:میگن جواب سلام واجبه نمیخواین جوابمو بدین
برا اینکه بیشتر طول نکشه جوابشو دادم
تهیونگ:سلام
ارا:اووو چه عجب بلاخره جواب دادی
تهیونگ:اوهوع ناراحت شدی؟(با اعصبانیت)
آرا:نه عزیزم مگ آدم از دست کسی که دوسش داره ناراحت میشه؟
تهیونگ:ببین دختره هرزه از جلد چشمام گمشو وگرنه بد میشه
ویو جه یی
(دلم میخواست دختررو همونجا خفه کنم ولی نمیخواسم قضیه به جاهای باریک کشیده شه )
جه یی:عزیزم ولش کن بیا بریم اونطرف
تهیونگ:تو برو من برم یکم باید با مامانم حرف بزنم بعد میام
جه یی:اوک
رفتم کنار هوانا
هوانا:سلام خوشگلم کجا بودی چرا دیر کردین
جه یی:سلام ببخشید عزیزم یکم کار داشتیم
هوانا:حالا اشکال نداره بیا بریم با بقیه اشنات کنم
جه یی:باش
تهیونگ:مامان میشه یه لحظه بیای
م.ت:باش
رفتین تو یکی از اتاقو.......
تهیونگ:تو قصد داری چیکار کمی هاااا میخوای منو دیوونه کنی بسه دیگ از دستت خسته شدم !!(با داد)
م.ت:چته تو هاااا تو اون دختره چی دیدی من دارم میگم پدرت داره ورشکست میشه نمیفمی میخوای منو پدرت تو کوچه ها بخوابیم
تهیونگ:واقعا دیگ نمیدونم بهت چی بگم
بعد گفتن این حرف اتاقو ترک کردمو رفتم پیش جه یی
تهیونگ:عزیزم بیا بریم خونه ترو بزارم من یه جایی کار دارم
هوانا:یااا داداش من و جه یی تازه گرم گرفتیم کجا
از سر کلافگی دستی به موهام کشیدم
تهیونگ:من تو شرکت کار دارم میترسم کارم دیر وقت تموم شه نتونم بیام دنبالش
جه یی:پس تو برو من و هوانا یکم دیگ میریم خونه
هوانا:راس میگی کارت طول کشید من همونجا میمونم
تهیونگ:آخه......
هوانا:آخه نداره نمیخوام زنتو بخورم که
تهیونگ:اوک،پس من رفتم
از خونه مادر/پدرم اومدم بیرون رفتم یه کلوپ تا میتونستم مست کردم تا یکم آروم شم مست مست بودم دیدم دیر وقته پاشم برم خونه که..........
کپی ممنوع❌️❌️
۲۴.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.