رمان آیدل من

رمان: آیدل من

( در خواستی)

پارت ۱۶

زمان حال
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم من عقب نشسته بودم منیجر و بادیگاردم رو به روم و راننده جلو
نیم ساعت طول کشید که رسیدیم
درو باز کردم و با کلی نور که توی چشمام بود رو به رو شدم البته دیگه عادت کرده بودم
سلبریتی و خواننده ها همینطوری پشت سر هم میومدن و جلوی دوربین ها ژست میگرفتن
منم از روی همشون کپی رفتم و جلوی دوربین ها با لبخند دست تکون میدادم و رفتم داخل
هیچ خبرنگار حق نداشت بیاد داخل مجلس به جز وقتی که قرار بود مصاحبه کنن اونم آخر شب
به همراه بادیگاردم رفتم پشت یکی از میز ها نشستم
یکم گذشت که دستی روی شونه ی لختم نشست برگشتم که با آریانا گرانده روبه رو شدم
ات: سلامممم
( دیگه یه کم حرف زدن )
وقتی رفت بر گشتم که خوردم به یکی
ات: س..سلام
نامجون: سلام خوبی ؟
ات: خوب....
پسرا: سلام
ات: سلام
همشون تغییر کرده بودن
به معنای واقعی کلمه بزرگ شده بودن خیلی بزرگ
یه سلام ساده کردیم و رفتیم نشستیم از شانس گندم پسرا جلوم بودن و من دقیقاً تو دید شوگا بودم
اگه بگم دیگه دوسش ندارم الکی گفتم ولی خیانتشم نبخشیدم و خب اصلا عذر خواهی نکرد که ببخشم
و خب اینکه بلاکشم کردم بی تاثیر نیست
چند دقیقه ای گذشت که دستشویی لازم شدم پس به بادیگاردم گفتم و رفتم اونم چون از امنیت اونجا مطمعن بود نیومد باهام
رفتم تو سرویس جلوی آینه بودم که در باز شد توجهی نکردم ولی وقتی صداشو شنیدم سریع برگشتم
شوگا: ببخشید اینجا سرویس مردونس اشتباه اومدی
ات: ا...امم ب...بخشید ن..ندیدم
شوگا: قبلاً که با من بودی لکنت نداشتی ..‌ببینم! دوست پسر جدیدت باعث شده لکنت بگیری؟
ات: د..دوست پسر ند...
شوگا: نداری فهمیدم نمی‌خواد زیاد به خودت فشار بیاری خوبه میتونی حداقل رو استیج بخونی
ای کاش میتونستم بهت بگم اگه تو توی جایگاه تماشا چی ها نشسته باشی نمی‌تونم بخونم و همون جا درجا غش میکنم
ات: من برم دیگه
رسیدم به در که صداش متوقفم کرد
شوگا: چرا نزاشتی برات توضیح بدم؟
ات: برای خیانت چه توضیحی داشتی؟
شوگا: خیانت؟! تو منو خوب می‌شناسی بهتر از هرکسی ...من هیچ وقت به تو خیانت نمی‌کنم
ات: ولی کردی
شوگا: اما اون ز....
پریدم وسط حرفش
ات: نمیتونی انکار کنی خودم با دوتا چشمام دیدم
شوگا: ولی ایوا
ات: اسم اونو جلوی من نیار...من حتی وقتی گفتم اون آهنگی که چندین ماه بود که داشتم روش کار میکردم و دزدیده حرفمو باور نکردی ( بلند)
شوگا: چرا فکر میکنی باورت نداشتم
ات: از رفتارات از عوض شدن اخلاقت با من تو داخل اون خونه انقدر که با اون حرف می‌زدی و توجه میکردی نه حرف می‌زدی نه حتی نگام میکردی حتی وقتی با بغض داشتم به آهنگ خودم با صدای اون گوش میدادم تو اونو تشویق کردی ( بلند و بغض)
شوگا: م..من متأسفم
دیدگاه ها (۳۷)

رمان : آیدل من ( در خواستی)پارت ۱۷ شوگا: م..من متأسفم دیگه ن...

آیدل من ( در خواستی ) پارت ۱۸ رایا: ولی چرا تو گروه نموندی ا...

رمان : آیدل من ( در خواستی)پارت ۱۵ ات: تو اینجا چیکار میکنی؟...

رمان: آیدل من ( در خواستی )پارت ۱۴ سلاممم من بعد از یک غیبت ...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۸#

رمان فرزند اتش ادمه پارت دهم

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط