Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 5
ا.ت: هستی
جونگ کوک: نیستم
ا.ت: هستی دددددیگه قبووول کن!!!!!!!
جونگ کوک: هوووف حالا که نظر تو اینه خب باشه.
ا.ت: میگما چجوری این وسایل خونه اینجا اومدن؟
جونگ کوک: با اجازه خودم درست کردمشون
ا.ت: هیم... چه هنرمند •-• من یه کاردستی هم نمیتونم درست کنم😐
جونگ کوک: خیلی زحمت میکشی👏🏻
ا.ت: میسی•-•
جونگ کوک: * سریع هلش میده تو کمد و درو میبنده*
ا.ت: یاااا حالت خوبه؟
چشمای جونگ کوک قرمز شده بود و نفس نفس میزد
جونگ کوک: گ...گفتمت باید فرار کنی
ا.ت: نمیرم نمیرم نمیرم... حتی فکرشم نکن انقدر هم ازم خواهش نکن حتی اگه این تصمیمم باعث شد بمیرم هیچوقت ازش پشیمون نمیشم... چرا انقدر زود ناامید میشی؟من میخوام کمکت کنم.
جونگ کوک: اگه یه وقت مثل الان نشد و نتونستم خودمو زود بهت برسونم چی؟
ا.ت: بازم برام مهم نیست
جونگ کوک: *صدای بلند* شاید برای تو مهم نباشه اما برای من مهمه نمیخوام به یکی دیگه آسیب برسونم مخصوصا یکی مثل تو هیچکس به اندازه ی تو بهم اهمیت نمیداد حتی باهام حرف نمیزد همه منو هیولا میدونستن و توی اولین نگاه میترسیدن و جیغ میزدن نمیتونم بزارم بمیری مگرنه دردش بیشتر از همه توی دلم میشینه ا.ت بفهم!!!!
ا.ت:..........
(یهو جونگ کوک شروع کرد سرفه کردن و خون بالا میاورد و افتاد زمین)
ا.ت: *از کمد میاد بیرون* یا خدا جونگ کوکا حالت خوبه؟ چرا اینجوری شدی یهو؟ حالا من چه غلطی کنم؟؟؟
جونگ کوک: داره... اهم اهم.... بهم آسیب..... اهم اهم... میزنه... اهم اهم اهم
ا.ت: خیلی خب ا.ت آرامش خود را حفظ کن خب کجا زخم شده *جونگ کوک رو که از درد تو خودش جمع شده بود باز میکنه* آه زخمت روی شکمته چقدر عمیقه.... خیلی خب الان درستش میکنم اینجا چی داریم..*تمام کمد رو زیر و رو میکنه و پارچه ای پیدا میکنه*
خب حالا بزار برات درستش کنم یه وقت وحشی نشی بزنی شل و پل کنی منو......... خیلی خب تموم شد
جونگ کوک:اهم اهم...نه نه...خونه ام کثیف شد😫😫
ا.ت: خودم برات تمیزش میکنم تو بلند شو
جونگ کوک: اهم..نمیتونم
ا.ت: ها حتما هم انتظار داری من لباساتو عوض کنم نه؟
جونگ کوک: آب میخوام
ا.ت: بیا
جونگ کوک:*آب میقوله و بلند میشه*
ا.ت:*خونی که ریخته زمین رو تمیز میکنه*
جونگ کوک: میگم اینجا که اتاق نداره تو الان هستی من چطور عوض کنم؟
ا.ت: من میرم توی کمد
جونگ کوک: از لای در میبینی😑
ا.ت: رومو پشت به در میکنم چشمامم میگیرم خوبه؟
جونگ کوک: آره بدو برو
ا.ت:*میره توی کمد*
جونگ کوک: *لباسشو عوض میکنه* بیا بیرون
ا.ت: خب الان چی کنیم؟
جونگ کوک: چیو چی کنیم؟
ا.ت: تو معمولا توی خونه چیکار میکنی؟
جونگ کوک: هیچکار
ا.ت: خب من چه غلطی کنم؟؟
جونگ کوک: حتما باید یه غلطی بکنی؟
بقیش پارت بعد بازم ویسگون نمیزاره😐 امروز بخاطر خواهش و التماس چند نفر چهار پارت میزارم..
پارت 5
ا.ت: هستی
جونگ کوک: نیستم
ا.ت: هستی دددددیگه قبووول کن!!!!!!!
جونگ کوک: هوووف حالا که نظر تو اینه خب باشه.
ا.ت: میگما چجوری این وسایل خونه اینجا اومدن؟
جونگ کوک: با اجازه خودم درست کردمشون
ا.ت: هیم... چه هنرمند •-• من یه کاردستی هم نمیتونم درست کنم😐
جونگ کوک: خیلی زحمت میکشی👏🏻
ا.ت: میسی•-•
جونگ کوک: * سریع هلش میده تو کمد و درو میبنده*
ا.ت: یاااا حالت خوبه؟
چشمای جونگ کوک قرمز شده بود و نفس نفس میزد
جونگ کوک: گ...گفتمت باید فرار کنی
ا.ت: نمیرم نمیرم نمیرم... حتی فکرشم نکن انقدر هم ازم خواهش نکن حتی اگه این تصمیمم باعث شد بمیرم هیچوقت ازش پشیمون نمیشم... چرا انقدر زود ناامید میشی؟من میخوام کمکت کنم.
جونگ کوک: اگه یه وقت مثل الان نشد و نتونستم خودمو زود بهت برسونم چی؟
ا.ت: بازم برام مهم نیست
جونگ کوک: *صدای بلند* شاید برای تو مهم نباشه اما برای من مهمه نمیخوام به یکی دیگه آسیب برسونم مخصوصا یکی مثل تو هیچکس به اندازه ی تو بهم اهمیت نمیداد حتی باهام حرف نمیزد همه منو هیولا میدونستن و توی اولین نگاه میترسیدن و جیغ میزدن نمیتونم بزارم بمیری مگرنه دردش بیشتر از همه توی دلم میشینه ا.ت بفهم!!!!
ا.ت:..........
(یهو جونگ کوک شروع کرد سرفه کردن و خون بالا میاورد و افتاد زمین)
ا.ت: *از کمد میاد بیرون* یا خدا جونگ کوکا حالت خوبه؟ چرا اینجوری شدی یهو؟ حالا من چه غلطی کنم؟؟؟
جونگ کوک: داره... اهم اهم.... بهم آسیب..... اهم اهم... میزنه... اهم اهم اهم
ا.ت: خیلی خب ا.ت آرامش خود را حفظ کن خب کجا زخم شده *جونگ کوک رو که از درد تو خودش جمع شده بود باز میکنه* آه زخمت روی شکمته چقدر عمیقه.... خیلی خب الان درستش میکنم اینجا چی داریم..*تمام کمد رو زیر و رو میکنه و پارچه ای پیدا میکنه*
خب حالا بزار برات درستش کنم یه وقت وحشی نشی بزنی شل و پل کنی منو......... خیلی خب تموم شد
جونگ کوک:اهم اهم...نه نه...خونه ام کثیف شد😫😫
ا.ت: خودم برات تمیزش میکنم تو بلند شو
جونگ کوک: اهم..نمیتونم
ا.ت: ها حتما هم انتظار داری من لباساتو عوض کنم نه؟
جونگ کوک: آب میخوام
ا.ت: بیا
جونگ کوک:*آب میقوله و بلند میشه*
ا.ت:*خونی که ریخته زمین رو تمیز میکنه*
جونگ کوک: میگم اینجا که اتاق نداره تو الان هستی من چطور عوض کنم؟
ا.ت: من میرم توی کمد
جونگ کوک: از لای در میبینی😑
ا.ت: رومو پشت به در میکنم چشمامم میگیرم خوبه؟
جونگ کوک: آره بدو برو
ا.ت:*میره توی کمد*
جونگ کوک: *لباسشو عوض میکنه* بیا بیرون
ا.ت: خب الان چی کنیم؟
جونگ کوک: چیو چی کنیم؟
ا.ت: تو معمولا توی خونه چیکار میکنی؟
جونگ کوک: هیچکار
ا.ت: خب من چه غلطی کنم؟؟
جونگ کوک: حتما باید یه غلطی بکنی؟
بقیش پارت بعد بازم ویسگون نمیزاره😐 امروز بخاطر خواهش و التماس چند نفر چهار پارت میزارم..
۱۱.۳k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.