اکیپ ایدل ها پارت شانزده
#تهیونگ
#اکیپ_ایدل_ها
#پارت_شانزده
اروم اومد داخل اتاق ، با دیدنش لبخند زدم
اروم کنار تخت نشست ، دستشو کشیدم و این باعث شد کنارم بیفته
اروم دستمو رو گونه های مخملیش کشیدم
من:جویی..
من عاشق شدم ، عاشق یه دختر شکلاتی
انتظار داشتم الان بزنه تو گوشم و فحش بارونم کنه
اما اروم دستشو گذاشت رو صورتم
یه قطره اشکاز گوشه چشماش چکید
جویی:منم عاشق یه ببر شدم
الان که میبینم عشقمون یه طرفه نیست خوشحالم
خوشحالم اونم منو دوست داره
اروم موهای قهوی ایشو کنار زدم
اروم دستمو رو صورتش چرخوندم
و اروم پیشونیشو بوسیدم(ادمین:میبینید من چقدر بچه خوبیم😂اصلا منحرف نیستم)
جنی وارد اتاق شد: بلاخره بهش گفتی مگه نه
جویی سرخ شد
من:اره از این به بعد ایشون برای منه
جنی:واوووو اقای کیم تهیونگ کی اینقدر رمانتیک شدی
من:خب حالا نمیخوای بری بیرون ، میترسم سیکس پکام تحریکت کنه
جنی:😂😂اقای ته فکر کردی با کی طرفی ، اگه من برم بیرون جویی هم با خودم میبرم
من:نه جویی اینجا میمونه
جنی بی توجه به حرف من اومد دست جویی رو کشید و برد : اقای ته ، تو کف دخترم بمون ، نمیزارم به نوک انگشتشم دست بزنی ، تا وقتی که نفهمم از ته دل عاشقشی حق نداری ببینیش
من: چیییییییی؟؟؟؟
جنی چی میگی؟حالت خوبه ، یعنی من نمیتونم عشقمو ببینم؟
جنی:نه بابا شوخی کردم
اما نباید بزاری ناراحت بشه
جویی: بچه ها اینا رو ول کنین ، چجوری به بقیه بگیم
من: به اینجاش فکر نکرده بودم
جنی:نگران نباشید من یه نقشه دارم ، قرار نیست ما بفهمیم ، قراره خودشون بفهمن😈😁😌😌
#اکیپ_ایدل_ها
#پارت_شانزده
اروم اومد داخل اتاق ، با دیدنش لبخند زدم
اروم کنار تخت نشست ، دستشو کشیدم و این باعث شد کنارم بیفته
اروم دستمو رو گونه های مخملیش کشیدم
من:جویی..
من عاشق شدم ، عاشق یه دختر شکلاتی
انتظار داشتم الان بزنه تو گوشم و فحش بارونم کنه
اما اروم دستشو گذاشت رو صورتم
یه قطره اشکاز گوشه چشماش چکید
جویی:منم عاشق یه ببر شدم
الان که میبینم عشقمون یه طرفه نیست خوشحالم
خوشحالم اونم منو دوست داره
اروم موهای قهوی ایشو کنار زدم
اروم دستمو رو صورتش چرخوندم
و اروم پیشونیشو بوسیدم(ادمین:میبینید من چقدر بچه خوبیم😂اصلا منحرف نیستم)
جنی وارد اتاق شد: بلاخره بهش گفتی مگه نه
جویی سرخ شد
من:اره از این به بعد ایشون برای منه
جنی:واوووو اقای کیم تهیونگ کی اینقدر رمانتیک شدی
من:خب حالا نمیخوای بری بیرون ، میترسم سیکس پکام تحریکت کنه
جنی:😂😂اقای ته فکر کردی با کی طرفی ، اگه من برم بیرون جویی هم با خودم میبرم
من:نه جویی اینجا میمونه
جنی بی توجه به حرف من اومد دست جویی رو کشید و برد : اقای ته ، تو کف دخترم بمون ، نمیزارم به نوک انگشتشم دست بزنی ، تا وقتی که نفهمم از ته دل عاشقشی حق نداری ببینیش
من: چیییییییی؟؟؟؟
جنی چی میگی؟حالت خوبه ، یعنی من نمیتونم عشقمو ببینم؟
جنی:نه بابا شوخی کردم
اما نباید بزاری ناراحت بشه
جویی: بچه ها اینا رو ول کنین ، چجوری به بقیه بگیم
من: به اینجاش فکر نکرده بودم
جنی:نگران نباشید من یه نقشه دارم ، قرار نیست ما بفهمیم ، قراره خودشون بفهمن😈😁😌😌
۱۳.۶k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.