گمشده در قلبم
گمشده در قلبم
پارت۱۰
باشه ای گفت و بعدش دست تکون دادیم و هرکدوم مسیر خودمونو ادامه دادیم.
وقتی رسیدم خونه بعد از عوض کردن لباسام گوشیمو دیدم که یه اس ام اس اومده بود:سلام خوبی؟مویچیرو عم.رسیدی پیام بده.
شمارش رو سیو کردم:موی چان
بااینکه مامان گوشیم رو چک نمیکرد ولی بهتر بود اسمی بزارم که بتونم بگم اسم دختره.بلاخره احتیاط شرط عقله.
نوشتم:سلام ممنون من رسیدم
بلافاصله جواب داد:چرا انقد دیر جواب دادی؟
آلان داشت منو بازخواست میکرد؟این مویچیرویی که هر دقیقه با هر حرفم خجالت میکشید و سرخ میشد الان داشت منو بازخواست میکرد؟چه جالب!
نوشتم:نمیدونستم پات نرسیده خونه پیام میدی.داشتم لباس عوض میکردم.
نوشت:آهان.یه چیزی میگم باز مسخرم نکنی!
نوشتم:حالا تو بگو تصمیم میگیرم
نوشت:دلم برات تنگ شد!
نوشتم:😂هنوز ده دقیقه نشده از هم جدا شدیما!
نوشت:خب۱۴سال از هم دور بودیم.خیلی سخته!
نوشتم:مثل اینکه بهت بیشتر از من سخت گذشته ها!😜
نوشت:هییییی🥵
نوشتم:باز توت فرنگی شد!الان میام میخورمتا!
استیکر خنده فرستاد.
نوشتم:گشنت نیست؟
جواب داد:چرا،خیلی.
گفتم:خب برو ناهار بخور.منم برم ناهار بخورم.بعدم برم سراغ کارام
نوشت:چه کارایی؟!
گفتم:کنجکاوی ممنوع موی چان!
و بی توقف ادامه دادم:خداحافظ تا فردا
پارت۱۰
باشه ای گفت و بعدش دست تکون دادیم و هرکدوم مسیر خودمونو ادامه دادیم.
وقتی رسیدم خونه بعد از عوض کردن لباسام گوشیمو دیدم که یه اس ام اس اومده بود:سلام خوبی؟مویچیرو عم.رسیدی پیام بده.
شمارش رو سیو کردم:موی چان
بااینکه مامان گوشیم رو چک نمیکرد ولی بهتر بود اسمی بزارم که بتونم بگم اسم دختره.بلاخره احتیاط شرط عقله.
نوشتم:سلام ممنون من رسیدم
بلافاصله جواب داد:چرا انقد دیر جواب دادی؟
آلان داشت منو بازخواست میکرد؟این مویچیرویی که هر دقیقه با هر حرفم خجالت میکشید و سرخ میشد الان داشت منو بازخواست میکرد؟چه جالب!
نوشتم:نمیدونستم پات نرسیده خونه پیام میدی.داشتم لباس عوض میکردم.
نوشت:آهان.یه چیزی میگم باز مسخرم نکنی!
نوشتم:حالا تو بگو تصمیم میگیرم
نوشت:دلم برات تنگ شد!
نوشتم:😂هنوز ده دقیقه نشده از هم جدا شدیما!
نوشت:خب۱۴سال از هم دور بودیم.خیلی سخته!
نوشتم:مثل اینکه بهت بیشتر از من سخت گذشته ها!😜
نوشت:هییییی🥵
نوشتم:باز توت فرنگی شد!الان میام میخورمتا!
استیکر خنده فرستاد.
نوشتم:گشنت نیست؟
جواب داد:چرا،خیلی.
گفتم:خب برو ناهار بخور.منم برم ناهار بخورم.بعدم برم سراغ کارام
نوشت:چه کارایی؟!
گفتم:کنجکاوی ممنوع موی چان!
و بی توقف ادامه دادم:خداحافظ تا فردا
۹۰۱
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.