خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
ادامه پارت7
پاشدیم رو رفتیم خونه کوک وقتی رفتم داخل بم با ذوق اومد سمتم و من بغلش کردم تا لیا رو دید مثل اولین باری که من رو دید عصبی شد
+بم اون دوسته ببین اومدیم با هم بریم بیرون
تا کلمه بیرون رو شنید از خوشحالی فقط تو خونه میدوید رفت سمت لیا لیا ترسید اومد جیغ بزنه
+نترس میخواد بوت کنه که دوست شه چون میخواد باهات بازی کنه
=اقا نخواستیم یا خودا گاز نگیریا وای ا.ت ببا (باترس )
+نترس کاریت نداره بیا ببین(بم دست لیا رو لیس زد ) دیدی باهات دوست شد
=اخی چه مهربونه
+بم بدو بریم بیرون لیا بیا اول بم رو ببریم بعد میاین و وسیله میبریم
=اوکی
بم رو بردم تو ماشین و به لیا گفتم
+ تو پیش بم بمون تا بی قراری نکنه منم زود میام
رفتم بالا و چند تا از وسایل کوک و بم رو برداشتم و گذاشتم تو چمدون و رفتم تو ماشین و برگشتیم خونه بم رو بردم پیش کوک کوک هنوز خواب بود و یکم گذشت که...
#اد_جئون
ادامه پارت7
پاشدیم رو رفتیم خونه کوک وقتی رفتم داخل بم با ذوق اومد سمتم و من بغلش کردم تا لیا رو دید مثل اولین باری که من رو دید عصبی شد
+بم اون دوسته ببین اومدیم با هم بریم بیرون
تا کلمه بیرون رو شنید از خوشحالی فقط تو خونه میدوید رفت سمت لیا لیا ترسید اومد جیغ بزنه
+نترس میخواد بوت کنه که دوست شه چون میخواد باهات بازی کنه
=اقا نخواستیم یا خودا گاز نگیریا وای ا.ت ببا (باترس )
+نترس کاریت نداره بیا ببین(بم دست لیا رو لیس زد ) دیدی باهات دوست شد
=اخی چه مهربونه
+بم بدو بریم بیرون لیا بیا اول بم رو ببریم بعد میاین و وسیله میبریم
=اوکی
بم رو بردم تو ماشین و به لیا گفتم
+ تو پیش بم بمون تا بی قراری نکنه منم زود میام
رفتم بالا و چند تا از وسایل کوک و بم رو برداشتم و گذاشتم تو چمدون و رفتم تو ماشین و برگشتیم خونه بم رو بردم پیش کوک کوک هنوز خواب بود و یکم گذشت که...
#اد_جئون
۳.۵k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.