خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
ادامه پارت 6
دو روز بعد ادامه ویو ا. ت
دو روزه مثل سایه به کوک چسبیدم و خیلی چیزا در موردش فهمیدم و کوک هم انگار منو حس میکنه خیلی عجیبه ولی امروز کارو عملی میکنم و کوک و بم رو میدزدم
ویو کوک دو روز قبل روز دزدیده شدن
امروز هیونگ اومد گفت که می دی نیم گفته زود بریم پرسیدم چرا گفت چیزی نمیدونم منم که خسته اخی برم استراحت کنم برا خودم بعد اینکه هیونگ رفت مدام احساس میکردم یکی داره نگام میکنه و حتی تو ماشین که بودم این حس بدتر بود وقتی رسیدم خونه بم رفتار عحیب نشون داد که انگار غریبه دیده ولی فقط من بودن و این حس بدتر ی بهم میداد بی خیال شدم و رفتم یه دوش بگیرم
دو روز بعد و روز دزدیده شدن
دو روزه واقعا انگار یکی مثل سایه پیشمه حتی تو خومه بم یه جوری رفتار میکنه انگار داره با یکی بازی میکنه فک کنم دارم دیوانه میشم اوف کیوت کوک جدا این حس داره منو میترسونه لامصب حتی الانم حس میکنم یکی داره نگام میکنه مشغول تمرین بودم که یهو....
#اد_جئون
ادامه پارت 6
دو روز بعد ادامه ویو ا. ت
دو روزه مثل سایه به کوک چسبیدم و خیلی چیزا در موردش فهمیدم و کوک هم انگار منو حس میکنه خیلی عجیبه ولی امروز کارو عملی میکنم و کوک و بم رو میدزدم
ویو کوک دو روز قبل روز دزدیده شدن
امروز هیونگ اومد گفت که می دی نیم گفته زود بریم پرسیدم چرا گفت چیزی نمیدونم منم که خسته اخی برم استراحت کنم برا خودم بعد اینکه هیونگ رفت مدام احساس میکردم یکی داره نگام میکنه و حتی تو ماشین که بودم این حس بدتر بود وقتی رسیدم خونه بم رفتار عحیب نشون داد که انگار غریبه دیده ولی فقط من بودن و این حس بدتر ی بهم میداد بی خیال شدم و رفتم یه دوش بگیرم
دو روز بعد و روز دزدیده شدن
دو روزه واقعا انگار یکی مثل سایه پیشمه حتی تو خومه بم یه جوری رفتار میکنه انگار داره با یکی بازی میکنه فک کنم دارم دیوانه میشم اوف کیوت کوک جدا این حس داره منو میترسونه لامصب حتی الانم حس میکنم یکی داره نگام میکنه مشغول تمرین بودم که یهو....
#اد_جئون
۶.۳k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.