عطر قهوه و نگاه تو

P5

ا/ت توی خونه اش بود که صدای در اومد

ا/ت : کیه؟

صدایی نیومد رفت در رو باز کرد ولی کسی نبود فقط یه جعبه بود با یه نوشته : امیدوارم خوشت بیاد برده کوچولو
ا/ت نفسش بند اومد این اسم براش خاطرات بدی رو زنده می‌کرد

*** ۳ سال پیش

روی سرش یک پارچه ی سیاه بود و صدای یه مرد بود ، صدای جذابی داشت ولی دیگه چیزی جز صداش مشخص نمیشد ، چونه ی ا/ت رو بالا داد و گفت: شب خوبی رو برات میسازم ، امیدوارم خوشت بیاد برده کوچولو

*** زمان حال

در جعبه رو باز کرد و اسباب بازی های ج~ی توش بود و لباس خواب : تو چطوری منو پیدا کردی

*** شب

صدای در دوباره اومد ، ا/ت در رو باز کرد و با کوک روبه‌رو شد

ا/ت: ت…تو؟
کوک : لباستو نپوشیدی؟ مشکلی نیست منتظرت میمونم
ا/ت: چی؟ نه نه لطفا…نه
کوک: میدونستم مقاومت میکنی پس…

دوبار بشکن زد و دوتا بادیگار اومدن و ا/ت رو بردن

کوک : بدید برده های دیگه آماده‌اش کنن ، خوشگله پس نیازی به آرایش نیست میبینمت برده کوچولو
ذهن کوک: سه ساله منتظرتم

ادامه پارت بعدی انگورا بای بای
دیدگاه ها (۱)

عطر قهوه و نگاه تو

در بند اشتباه

عطر قهوه و نگاه تو

عطر قهوه و نگاه تو

در بند اشتباه

پارت ۶۹ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط