ابنباتتلخ

#ابنبات_تلخ
PaRt:۳۱

جاسمین:تو دست به کار بزنی محاله
لینا:واسه شکم خودم دارم میکنم و اون
جاسمین:توت فرنگی رو فقط تو دوست داری
لینا:نه ته هم میدونسته البته خب من چیکار کنم سلیقه ی خوردنمون یکیه
جاسمین:اها
لینا:هات چاکلت درست میکنه و میز رو میچینه
تهیونگ:با لباس خواب میاد سر میز
*تو اشپزخونه*
جاسمین:اروم به لینا میگه : تا حالا با لباس خواب دیده بودیش
لینا:اره شبای زیادی باهاش خوابیدم البته زمان رل بودن
جاسمین:منحرف شدم ....
لینا:نه نشو فقط خواب بوده
جاسمین:باشه ... ولی با لباس خواب کیوته
لینا:بله بله «دست جسی رو میگیره میبره سر میز»
تهیونگ:عین چی داره میخوره
جاسمین:نپره به گلوت
تهیونگ:هوممم
جاسمین:چیزی میخوایید ارباب
تهیونگ:آ هیچی .... انگا هنو مست خوابم
لینا:مشغول خوردن میشه و ی لقمه میگیره و میچپونه تو دهن جسی و جسی رو میشونه رو صندلی
جاسمین:م ....
لینا:بشین بابا
جاسمین:نگاه میکنه به تهیونگ
تهیونگ:فقط داره میخوره
لینا:اومممم تهیونگ
تهیونگ:با دهن پر : هومم
لینا:مال خودته اروم بخور خفه نشی
تهیونگ:لینا عشقم
لینا:عشقم زرشک ولی بیخیال .... ها
تهیونگ:دهنتو ببند تا برات سرویسش نکردم
جاسمین:سرشو گرفته پایین میخنده
تهیونگ:یاااااا تو چرا میخندی «با عصبانیت »
جاسمین:میاد حرف بزنه لینا میپره وسط حرفش
لینا:دستشو میزاره رو میز و بلند میشه : با رفیق من درست حرف بزن
تهیونگ:رفیق
لینا:میشینه : آ ... تازه باهم دوست شدیم
تهیونگ:اخم میکنه به لینا که ....


ادامه دارد....
. . ____ . .
دیدگاه ها (۱)

بچه ها نظرتون چیه یه روز مشخص کنید من تو اون روز پارت بزارم ...

#ابنبات_تلخ PaRt: ۳۲. . ___ . . لینا:بیا منو بخور خوردی بیا ...

#ابنبات_تلخ PaRt:۳۰. . ____ . . لینا:یاااااااا تو باز دیوانه...

#ابنبات_تلخ PaRt:۲۹. . _____ . . لینا:داری چت میکنیجاسمین:ا...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط