ویو ات
ویو ات
صبح ساعت ۷ بیدار شدم تا یچی بخورم
اماده شم ۸ شد و چون راه تقربا دور بود راه افتادم حتی زود ترم رسیدم وقتی وارد شدم
فقط پسر دیشبی اونجا بود
هیونجین: اووو اندی چقد زود
ات: ما اینیم دیگه بهتر از دیر کردنه
هیونجین: اره
خب تا ظهر با هیوجین مشتری راه مینداختی با هم اشنا شدیم و خندیدیم
موقعه ناها مغازه رو بستیم و غذا خوردیم
هیونجین: ات
ات: بله
هیونجین: تو شبی کرهیی یا هستی ولی احساس میکنم نیستی
ات: او من دو رگم ی رگم کره یی
هیونجین: اون یکی رگت چی
ات: ایرانی
هیونجین: اها از کی کره هستی
ات: خب دیروز رسیدن و بد دنبال کار گشتم
هیونجین: اولین باره میای کره؟
ات: خب تا ۵ سالگی اینجا بودم
ولی خب مامان بابا از دنیا رفتنو عنوم منو فرستاد پیش خاتوادم تو ایران و پیش راییم و زنش پسراش بزرگ شدم
هیونجین: برا چی امدی
ات: خب میخواستم راجب پدر مادرم بدونم و خانواده یی که اینجان
هیونجین: موفق باشی اگه کار داشتیو جاییو بلد نبودی من هستم کمکت کنم
ات: وایی ممنونم ... راستی شمارتو بده داشته باشم
هیونجین : حتما
گوشیمو دهدم بش و شمارشو وارد کرد بد با گوشیم ب خودش زنگ زد که شمارش بیوفته
غذا رو خوردیم و کارو شروع کردیم
پرش زمانی ب ۷
ات: وایی خسته شدم ..هیونجین خونت کجاس با هم برین
هیونحین: نزدیکه ولی ساعت واریم الان نیس
ات: پس کی
هیونجین: من تا ۹ میمونم
ا: یعنی میشه چقدر در روز
هیونجیت: ۱۳
ات: وای تو از منم زود تر میای و دیر ار میری
هیونحین: اره
ات: خب پس نوفق باشی منم برم
هیونجین: بای
ات: بای بای
رفتم خونه و ولی گشنم نبود
ب هیونجین پیام دادم
* بچه ها ات شمارشو تو کره عوض کرده و فقط شماره هیونجین و داره*
پیام:
ات: سلام
هیونحین: رسیدی
ات: اره تو هنوز کار میکنی
هیونجین : اره
ات: شلوغه؟
هیونحین: ن دیگه مشتریا کم میشه
ات: اها
ات: حوصلم سر رف بد چون فقط تو بودی ب اس دادم
هیونجین: اهاا
ات: ایی من دیگه برم بخوابم خیلی خستم
هیونجین: الان زود نیس؟
ات: اره ولی خستم
هیونجین : اوکی خ ب بخوابی ❤
ات: همچنین اوپا شبت بخیر
صبح ساعت ۷ بیدار شدم تا یچی بخورم
اماده شم ۸ شد و چون راه تقربا دور بود راه افتادم حتی زود ترم رسیدم وقتی وارد شدم
فقط پسر دیشبی اونجا بود
هیونجین: اووو اندی چقد زود
ات: ما اینیم دیگه بهتر از دیر کردنه
هیونجین: اره
خب تا ظهر با هیوجین مشتری راه مینداختی با هم اشنا شدیم و خندیدیم
موقعه ناها مغازه رو بستیم و غذا خوردیم
هیونجین: ات
ات: بله
هیونجین: تو شبی کرهیی یا هستی ولی احساس میکنم نیستی
ات: او من دو رگم ی رگم کره یی
هیونجین: اون یکی رگت چی
ات: ایرانی
هیونجین: اها از کی کره هستی
ات: خب دیروز رسیدن و بد دنبال کار گشتم
هیونجین: اولین باره میای کره؟
ات: خب تا ۵ سالگی اینجا بودم
ولی خب مامان بابا از دنیا رفتنو عنوم منو فرستاد پیش خاتوادم تو ایران و پیش راییم و زنش پسراش بزرگ شدم
هیونجین: برا چی امدی
ات: خب میخواستم راجب پدر مادرم بدونم و خانواده یی که اینجان
هیونجین: موفق باشی اگه کار داشتیو جاییو بلد نبودی من هستم کمکت کنم
ات: وایی ممنونم ... راستی شمارتو بده داشته باشم
هیونجین : حتما
گوشیمو دهدم بش و شمارشو وارد کرد بد با گوشیم ب خودش زنگ زد که شمارش بیوفته
غذا رو خوردیم و کارو شروع کردیم
پرش زمانی ب ۷
ات: وایی خسته شدم ..هیونجین خونت کجاس با هم برین
هیونحین: نزدیکه ولی ساعت واریم الان نیس
ات: پس کی
هیونجین: من تا ۹ میمونم
ا: یعنی میشه چقدر در روز
هیونجیت: ۱۳
ات: وای تو از منم زود تر میای و دیر ار میری
هیونحین: اره
ات: خب پس نوفق باشی منم برم
هیونجین: بای
ات: بای بای
رفتم خونه و ولی گشنم نبود
ب هیونجین پیام دادم
* بچه ها ات شمارشو تو کره عوض کرده و فقط شماره هیونجین و داره*
پیام:
ات: سلام
هیونحین: رسیدی
ات: اره تو هنوز کار میکنی
هیونجین : اره
ات: شلوغه؟
هیونحین: ن دیگه مشتریا کم میشه
ات: اها
ات: حوصلم سر رف بد چون فقط تو بودی ب اس دادم
هیونجین: اهاا
ات: ایی من دیگه برم بخوابم خیلی خستم
هیونجین: الان زود نیس؟
ات: اره ولی خستم
هیونجین : اوکی خ ب بخوابی ❤
ات: همچنین اوپا شبت بخیر
۱۲.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.