ویو ات
ویو ات
فک کنم اونه بدو بدو رفتم سمتش
ات: سلام من..
ته: علوقه یی ندارم بدونم
ات: میشه ب حرفم گوش بدی
ته: ۵ ثانیه وقت داری متقاعدم کنی
ات: چی من
ته: وقت تمام
اند رد شه که داد زدم
ات: دختر عموتم
ته: چی مسخره کردی
ات: ن من مین اتم
ته: برو بابا
اندش دوباره بره
ا: لطفا وایسا
ته:___
ات: تا بام خرف نزنی هر روز همین ساعت اینجااامممم*داد که ته بشنوه
اون محل ندادو رف
مرتیکه بزقاله( بزقاله خودتی عنتر خانوم)
رفتم هتل ساعت ۱۱ بود رو تخت ولو شدم که گوشیم زنگ خورد
صفحشو نگا کردم
♡ اوپا♡
با اسمش خوش حال شدمو حواب دادم
هیوتجین: الو ؟ات ؟خوبی ؟چییزی نشد؟ کجایی؟
ات: اروم اروم خوبم
هونجین : چیشد تعریف کن
ات: همچیو گفتم
هیونجین: یعنی بدونه حرفی رف
ات: اره.. ولی مطمعنم باور کرد که دخار عموشم ولی ازش گزش از همون بر خورد اول میتونم بگم رو مخه
هیونجین: پسره عوضیو نگا
ات: اره .. خب تو چی امدی خونه؟
هیونجین: اره همین اندم بت زنگ زدم
ات: وای مرسی
هیونجین: خواهش
ات: خب من خستم برم بخوابم شبت بخیر اوپا♡
هیونجین: همجنین خوب بخوابی
ات: شب بخیر
گوشیو قط کردم
با فک ب اینکه بخوام ببینمش چی بگم( تهیونگو)
خوابم برد
پرش زمانی ب ۸ صبح
ات: وای دیر شددددد دیر شد دیرش شد
بدو بدو بدو
رسیدم مغازه
ا: سلام اوپا ببخشید دیر شد
هیوتجین: سلام اشکالی نداره زیاد دیر نشده
ات: بازم شرمنده
هیونجین: امروز بازم میری
ات: اره تا باش حرف نزنم ول نمیکنم
هیونجین: مراقب باش
ات: اوم
هیونجین: اسم شرکت چی بود
ات: امم فک کنم جی ای ال
هیونجین: چی
ات: جی ای ال اگه اشتباه نکنم
هیونجین: عموت صاحب اونجاس
ات: اره
هیونجین: اون یکی از شرکتای موفق کرس
ات: پشمام
هیونجین: ات تو کی واقعا
ات: نمیدونم
پرش زمانی ب ۷
ات: اوپا خداخافظ
هیونجین: بای
رفتم جلو در شرکت
ویو ته
تو دفتر بودم که صدای داد بیداد امد
ته: چخبر
منشی: اون خانوم دیروزی بر گشته
فک کنم اونه بدو بدو رفتم سمتش
ات: سلام من..
ته: علوقه یی ندارم بدونم
ات: میشه ب حرفم گوش بدی
ته: ۵ ثانیه وقت داری متقاعدم کنی
ات: چی من
ته: وقت تمام
اند رد شه که داد زدم
ات: دختر عموتم
ته: چی مسخره کردی
ات: ن من مین اتم
ته: برو بابا
اندش دوباره بره
ا: لطفا وایسا
ته:___
ات: تا بام خرف نزنی هر روز همین ساعت اینجااامممم*داد که ته بشنوه
اون محل ندادو رف
مرتیکه بزقاله( بزقاله خودتی عنتر خانوم)
رفتم هتل ساعت ۱۱ بود رو تخت ولو شدم که گوشیم زنگ خورد
صفحشو نگا کردم
♡ اوپا♡
با اسمش خوش حال شدمو حواب دادم
هیوتجین: الو ؟ات ؟خوبی ؟چییزی نشد؟ کجایی؟
ات: اروم اروم خوبم
هونجین : چیشد تعریف کن
ات: همچیو گفتم
هیونجین: یعنی بدونه حرفی رف
ات: اره.. ولی مطمعنم باور کرد که دخار عموشم ولی ازش گزش از همون بر خورد اول میتونم بگم رو مخه
هیونجین: پسره عوضیو نگا
ات: اره .. خب تو چی امدی خونه؟
هیونجین: اره همین اندم بت زنگ زدم
ات: وای مرسی
هیونجین: خواهش
ات: خب من خستم برم بخوابم شبت بخیر اوپا♡
هیونجین: همجنین خوب بخوابی
ات: شب بخیر
گوشیو قط کردم
با فک ب اینکه بخوام ببینمش چی بگم( تهیونگو)
خوابم برد
پرش زمانی ب ۸ صبح
ات: وای دیر شددددد دیر شد دیرش شد
بدو بدو بدو
رسیدم مغازه
ا: سلام اوپا ببخشید دیر شد
هیوتجین: سلام اشکالی نداره زیاد دیر نشده
ات: بازم شرمنده
هیونجین: امروز بازم میری
ات: اره تا باش حرف نزنم ول نمیکنم
هیونجین: مراقب باش
ات: اوم
هیونجین: اسم شرکت چی بود
ات: امم فک کنم جی ای ال
هیونجین: چی
ات: جی ای ال اگه اشتباه نکنم
هیونجین: عموت صاحب اونجاس
ات: اره
هیونجین: اون یکی از شرکتای موفق کرس
ات: پشمام
هیونجین: ات تو کی واقعا
ات: نمیدونم
پرش زمانی ب ۷
ات: اوپا خداخافظ
هیونجین: بای
رفتم جلو در شرکت
ویو ته
تو دفتر بودم که صدای داد بیداد امد
ته: چخبر
منشی: اون خانوم دیروزی بر گشته
۱۶.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.