پشت کرده ام به گذشته،
پشت کرده ام به گذشته،
به روزهایی که با اندوه شب شدند...
دشمن شده ام با تمام آدم هایی که مرا نه یک بار بلکه هزار بار با یک گلوله نشانه گرفتند...
و رو به آینده ای نشسته ام که هیج کدام از آن آدم ها و آن روزهای ملالت آمیز درونش جایی ندارند...
مادر بزرگ همیشه میگفت روی زخم های دلت مرهمی نگذار، صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند،
گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام، دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم...
دختر معصوم وجودم باید یاد بگیرد برای هر رنجشی پمادِ امید بخشی نیست، درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخم زبانی روح را به انزوا نبرد...
حال دختری شده ام بیگانه با آنچه تصور میکنی...
هرچقدر میخواهی طعنه بزن، نیش و کنایه هایت را روی دهانت بچرخان
من تنها آینده ای را میبینم که نه برای تو جایی هست نه روزهای هدر رفته!
مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی مرهم همیشه دوای درد نیست، گاهی باید بی اهمیت بود، درد خودش خانه را ترک میکند!
#زهرا_مصلح
به روزهایی که با اندوه شب شدند...
دشمن شده ام با تمام آدم هایی که مرا نه یک بار بلکه هزار بار با یک گلوله نشانه گرفتند...
و رو به آینده ای نشسته ام که هیج کدام از آن آدم ها و آن روزهای ملالت آمیز درونش جایی ندارند...
مادر بزرگ همیشه میگفت روی زخم های دلت مرهمی نگذار، صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند،
گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام، دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم...
دختر معصوم وجودم باید یاد بگیرد برای هر رنجشی پمادِ امید بخشی نیست، درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخم زبانی روح را به انزوا نبرد...
حال دختری شده ام بیگانه با آنچه تصور میکنی...
هرچقدر میخواهی طعنه بزن، نیش و کنایه هایت را روی دهانت بچرخان
من تنها آینده ای را میبینم که نه برای تو جایی هست نه روزهای هدر رفته!
مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی مرهم همیشه دوای درد نیست، گاهی باید بی اهمیت بود، درد خودش خانه را ترک میکند!
#زهرا_مصلح
۲.۱k
۱۴ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.