استاد پرستویی

استاد پرستویی
دیروز به مادرم زنگ زدم بعد از مرگش تلفن ثابت خانه‌اش را جمع نکردیم ...
نمی‌خواهم ارتباطمان قطع شود. هروقت دلم هوایش را می‌کند بهش زنگ می‌زنم...
تلفنش بوق می‌زند ... بوق می‌زند ... بوق می‌زند ... وقتی جواب نمی‌دهد با خودم فکر می‌کنم یا برای خرید رفته بیرون یا خانه همسایه است...
الان چند سال می‌شود هروقت دلم هوایش را می‌کند دوباره زنگ می‌زنم.
شماره “بیرون” را هم ندارم زنگ بزنم بگویم:” به مادرم بگید بیاد خونه‌اش، دلم براش تنگ شده....
دوست من اگر مادر تو هنوز خانه است و نرفته “بیرون” ...
امروز بهش زنگ بزن ...
برو پیشش ...
باهاش حرف بزن ...
یک عالمه بوسش کن ...
صورتتو بچسبون به صورتش ...
محکم بغلش کن...
بگو که دوستش داری ...
وگرنه وقتی بره” بیرون” خیلی باید دنبالش بگردی ...
باور کنید “ بیرون” شماره ندارد ...

❤❤روز مادر مبارک❤❤
دیدگاه ها (۳)

از مولا علی علیه والسلام

حداقل با یه بستنی هم دلشون خش میشد ....گناه دارن

با عرض سلام و آرزوی موفقیت در سال جدید از همه گیرندگان این پ...

روزی یکی از نیروهای شیطان رو به شیطان کرد و گفت:فرمانده چرا ...

دیروز به مادرم زنگ زدم.بعد از مرگش تلفن ثابت خانه اش را جمع ...

از مادر برایت بگویم، از روزی که رفتی هر روز، هر چند ساعت با ...

نام فیک:عشق مخفیPart: 14*سه سال بعد*(الان ات ۲۰ سالشه و جیمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط