دخترباغبان
#دختر_باغبان 🌱
#پارت_51
+منو بلند کرد انداخت روتخت و رو خیمه زد.
ــ حالا باهات چیکار کنم.
+ببخشید من هنوز بچم.
ــ به من ربطی نداره.
+دکمه اول لباسم رو باز کرد.
+لطفاً دیگه جون خودت نکن.
به حرفم توجهی نکرد و بازشون کرد.
الان فقط تنم یه کراپ بود که حالت نیم تنه داشت.
ــ اینبار کاریت ندارم ولی دفعه دیگه ازت نمیگذرم.
+بعدش منو کشید تو بغلش و دستشو نوازش بار روی کمرم میکشید.
+میشه دستتو برداری.
ــ نه حالا هم بگیر بخواب.
+چشامو بستم و به یک نرسیده خواب رفتم.
.....ویو صبح
+صبح با حس تنگی نفس بیدار شدم.
یونگی محکم منو تو بغلش گرفته بود و نمیداشت تکون بخورم.
+یونگی
یونگی
یونگیییی(داد)
ــ چته سر صبحی
+بلند شو روم له شدم.
خودشو کشید اون طرف و خوابید یه نگاهی به سر وضعم کردم.
از روتخت بلند شدم و پتو رو انداختم رو خودم و رفتم سمت کمد لباس.
ــ آهای پتو رو کجا میبری؟
+دو دقیقه خفه شو(زیر لب)
ــ نکنه بازم دلت تنبیه میخواد؟
ادامه دارد...............🌱
#پارت_51
+منو بلند کرد انداخت روتخت و رو خیمه زد.
ــ حالا باهات چیکار کنم.
+ببخشید من هنوز بچم.
ــ به من ربطی نداره.
+دکمه اول لباسم رو باز کرد.
+لطفاً دیگه جون خودت نکن.
به حرفم توجهی نکرد و بازشون کرد.
الان فقط تنم یه کراپ بود که حالت نیم تنه داشت.
ــ اینبار کاریت ندارم ولی دفعه دیگه ازت نمیگذرم.
+بعدش منو کشید تو بغلش و دستشو نوازش بار روی کمرم میکشید.
+میشه دستتو برداری.
ــ نه حالا هم بگیر بخواب.
+چشامو بستم و به یک نرسیده خواب رفتم.
.....ویو صبح
+صبح با حس تنگی نفس بیدار شدم.
یونگی محکم منو تو بغلش گرفته بود و نمیداشت تکون بخورم.
+یونگی
یونگی
یونگیییی(داد)
ــ چته سر صبحی
+بلند شو روم له شدم.
خودشو کشید اون طرف و خوابید یه نگاهی به سر وضعم کردم.
از روتخت بلند شدم و پتو رو انداختم رو خودم و رفتم سمت کمد لباس.
ــ آهای پتو رو کجا میبری؟
+دو دقیقه خفه شو(زیر لب)
ــ نکنه بازم دلت تنبیه میخواد؟
ادامه دارد...............🌱
- ۴.۱k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط