دخترباغبان

#دختر_باغبان 🌱

#پارت_52

+نه ممنون
همون‌طور که پتو دورم بود لباسای مدرسه مو برداشتم و رفتم توی حموم پوشیدم.
از حموم بیرون اومدم.
وروی تخت نشستم.
و چشم غره ای به یونگی رفتم.

ــ چته تو؟

+ولم کن.

ــ نگرفتمت که.

+ایششششش

ــ راستی امشب می‌خوام ببرمت پیش خانواده پدریم معرفیت کنم.

+چه معرفی؟

ــ به نظرت چه معرفی؟

+آها

ــ بیا بریم صبحونه بخوریم

+باشه

همراه یونگی پایین رفتیم و روی میز نشستیم جیمین هم طبق معمول داشت ناز موچی هاشو میکشید.
صبحونم‌ رو خوردم و منتظر یونگی موندم که بیاد بریم.

ــ آماده ای؟

+آره.

ــ برو سوار ماشین شو تا بیام.

+باشه

ادامه دارد...............🌱
دیدگاه ها (۱)

#دختر_باغبان 🌱#پارت_53+سوار ماشین شدم تا یونگی بیاد.در ماشین...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_54 +با یونگی روی کاناپه نشستم و الکس هم ...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_51+منو بلند کرد انداخت روتخت و رو خیمه ز...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_50ــ (تو گوش ا/ت یه چیزی گفت)+هاااا حتی ...

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 10

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط