🥀فصل دوم پارت 45🥀
🥀فصل دوم پارت 45🥀
صبح روزه بعد ات از بیمارستان مرخص شد و به سمت خونه رفتن وارده عمارت شدم ات هم هواجین تویه بغلش بود با جیمین رفتم سالون رویه مبل نشستن
پ/ج : نوم خیلی خوشگله
جیمین : درسته جانم مصله مادرشه
ات : راستش اوتاق هواجین رو درست کردین
جیمین: خوب معلومه روبه رویه اوتاق ما
ات از رویه مبل بلند شد و گفت
ات : من برم هواجین رو ببرم اوتاقش
م/ج : اره برو خودتم استراحت کن
ات : چشم
ات : وای دخترم ببین چه اوتاق قشنگی بابای برات آماده کرده
ات هواجین رو تویه گهواره گذاشت و پتو رو روش کشید
ویو شب
از سالون خارج شد رفت سمته اوتاق خودش وارده اوتاقش شد و نفس عمیقی کشید هیچ جا مصله اوتاقه خودش براش نمی شد قدم برادرشت سمته تختش و رویه تخت نشست خیلی آروم روش دراز کشید و با خودش زمزمه کرد
ات : بویه عطر جیمین رو میده
بلا فاصله جیمین وارده اوتاق شد با نگرانی گفت
جیمین : هواجین خوابه
ات : اره خوابه چرا
جیمین : هیچی
ات : بگو دیگه چرا پرسیدی
جیمین : خوب راستش شما وضیفه دارین خانم
خیلی آروم اومد سمته ات و رویه تخت کنارش نشست
ات : ببخشید آقا پارک جیمین چه وضیفیی
جیمین : خودت فکر کن خانم پارک
یخورده تو فکر فروع رفته و بعد از چند مین گفت
ات : بگو دیگه چه وضیفیی
جیمین دستشو گذاشت رویه پهلو همسرش که باعث مور مور بدنش شد جیمین خودش رو نزدیک تر کرد و بوسی رو رویه لبایه ات شروع کرد همسرش هم که دلتنگش بود و لبای های شوهرش رو ول نکرد و همکاری کرد جیمین دکمه لباس ات رو بازکرد و از لباش جون کند و شروع به کیس مارک دار رویه گردنه ات کرد کم کم ات رویه تخت دراز کشید و جیمین خم روش خیمه زد
《《《《این جاشو با زهنه منحرفه خودتون پیش برین
ادامه دارد
صبح روزه بعد ات از بیمارستان مرخص شد و به سمت خونه رفتن وارده عمارت شدم ات هم هواجین تویه بغلش بود با جیمین رفتم سالون رویه مبل نشستن
پ/ج : نوم خیلی خوشگله
جیمین : درسته جانم مصله مادرشه
ات : راستش اوتاق هواجین رو درست کردین
جیمین: خوب معلومه روبه رویه اوتاق ما
ات از رویه مبل بلند شد و گفت
ات : من برم هواجین رو ببرم اوتاقش
م/ج : اره برو خودتم استراحت کن
ات : چشم
ات : وای دخترم ببین چه اوتاق قشنگی بابای برات آماده کرده
ات هواجین رو تویه گهواره گذاشت و پتو رو روش کشید
ویو شب
از سالون خارج شد رفت سمته اوتاق خودش وارده اوتاقش شد و نفس عمیقی کشید هیچ جا مصله اوتاقه خودش براش نمی شد قدم برادرشت سمته تختش و رویه تخت نشست خیلی آروم روش دراز کشید و با خودش زمزمه کرد
ات : بویه عطر جیمین رو میده
بلا فاصله جیمین وارده اوتاق شد با نگرانی گفت
جیمین : هواجین خوابه
ات : اره خوابه چرا
جیمین : هیچی
ات : بگو دیگه چرا پرسیدی
جیمین : خوب راستش شما وضیفه دارین خانم
خیلی آروم اومد سمته ات و رویه تخت کنارش نشست
ات : ببخشید آقا پارک جیمین چه وضیفیی
جیمین : خودت فکر کن خانم پارک
یخورده تو فکر فروع رفته و بعد از چند مین گفت
ات : بگو دیگه چه وضیفیی
جیمین دستشو گذاشت رویه پهلو همسرش که باعث مور مور بدنش شد جیمین خودش رو نزدیک تر کرد و بوسی رو رویه لبایه ات شروع کرد همسرش هم که دلتنگش بود و لبای های شوهرش رو ول نکرد و همکاری کرد جیمین دکمه لباس ات رو بازکرد و از لباش جون کند و شروع به کیس مارک دار رویه گردنه ات کرد کم کم ات رویه تخت دراز کشید و جیمین خم روش خیمه زد
《《《《این جاشو با زهنه منحرفه خودتون پیش برین
ادامه دارد
۱۰۶
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.