پارت ۶

پارت ۶
..
.
که دیدم یکی داره در میزنه اجوما رفت در را باز کرد و دیدم یک خانم بود بعد کوک اومد کنار خانمه گفت
کوک : با دوس دخترم الینا اشنا شو
الینا به کوک گفت : با این هرزه ازدواج کردی
انا : دختره ی عوضی هرزه قیافته
کوک اومد جلوی سارا و میخواست به انا سیلی بزنه که سارا دستش را گرفت و به کوک و الینا سیلی زد
الینا : هی هرزه فردا میایی ازم عذرخواهی میکنی مگرنه ...
انا : هی به من نگو هرزه مگرنه میخوایی چیکار کنی ؟
تا میخواست صحبت کنه از عمارت الینا را بیرون کردم و گفتم تو هرزه ای نه من یکم به وضع خودت نگاه کن
کوک : رفتم دم در تا الینا را بیارم داخل که انا یه سیلی دیگه بهم زد و گفت : اگه ببینم این هرزه را اوردی داخل عمارت من این را به پدرت میگم
و انا رفت داخل اتاقش و در را محکم بست
فردا
الینا : رفتم با یکی از دوس پسرای سابقم خوابیدم و کاری کردم که بچه دار بشم و رفتم دم در عمارت دیدم اجوما در را باز کر د دیدم کوک اومد و بهش گفتم من از تو بچه دارم
انا اومد و گفت : چیییی هردو از عمارت برید بیرون و کوک گفت : راستش تو باید از عمارت بری بیرون نه من
الینا : ددی بزار بمونه و خدمتکار من بشه
کوک : باشه عزیزم فقط ....

.
بچه هد از این پارت خوشتون اومد خب میریم سراغ شرط
۱۱ تا لایک
۶ تا کامنت
مرسی که حمایت میکنید .