هیولا ی اتاق من (PART 2)

(PART2)

که..
که به پسر اومد روی صندلی روبه روم نشست سوالی نگاش میکردم (یعنی که میتوانه باشه هاهاها )
پسره: سلام
ات: سلام مشکلی پیش اومده
پسره: ا نه نه نه من فکر کنم شما دنبال خانه هستید خانم کیم ات
ات: بله دنبال خانه هستم و شما اسم منا از کجا میدانید و شما کی هستید
پسره: اها خب من کیم تهونگ هستم و رفته بودم املاکی و میخواستم خانه ام را بفروشم پنج تا خواب داره و بزرگه شما را توی املاکی دیدم و گفتن میتوانم بهتون بگم
ات: عالیه حالا قیمتش چنده
تهیونگ: خب قیمت نمیدم و رایگان
ات:چی نه لطفا یه قیمت بدید
تهیونگ: نه نیاز نیست من این خانه را میخوام کلا بدمش به شما رایگان
ات: واقعا ممنونم حالا کجا هست
تهیونگ: اها میشه شمارتون را بدید تا من برای شما ادرس را ارسال کنم
ات: بله حتما......(مثلا شماره داد خودتون یه چی بذارید )
تهیونگ: ممنون و اینم شماره ی منم....(دوباره خودتون )
ات: واقعا ازتون ممنونم چطوری میتوانم جبران کنم
تهیونگ: نیاز به جبران نیست
ات:چرا هست لطفا بیاید ناهار بامن
تهیونگ: ممنون
ات: خواهش میکنم
دیدگاه ها (۰)

هیولای اتاق(PART 3)

هیولای اتاق من (PART 4)

هیولای اتاق من(PART 1)

هیولای اتاق من

ویو ات وقتی بیدارشدم دورم اون پسره نبود بلند شدم و رفتم توی ...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۹

love Between the Tides⁷(موضوع: شروع داستان) فردای آن روز، ا/...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط