ادامه p10
دلم نیومد بیدارش کنم... سینی رو گذاشتم رو میز کارش....
یعنی بیدارش کنم؟
+تهیونگ؟
دستامو بردم لایه موهاش و سرشو نوازش کردم....
+عزیزم؟
&تهیونگگگگگ
بلند گفت و درو باز کرد با من مواجه شد....
+زهر مار....مگه نمیبینی خوابه؟
&شما مگه....طلاق نگرفتید....
+چرا گرفتیم....باهاش کار دارم....
الانم دارم بهت میگم برو بیرون...
&ایششش...
رفت بیرون و در و محکم بست...
+تهیونگ....بیدار شو...از کیه خوابیدی...ساعت ۸ عه....
_هومم...
+پاشو خرسی....پاشو خرس کوچولو....
اوه یادم نبود...با من قهره....
تهیونگ بلند شد و سرجاش نشست....
_چرا بیدارم کردی.....
+اومدم ببینمت....
_رفتی با اونوو جونت چرخیدی...گفتی یه سرم به این بزنم ها؟
+نخیر....تهیونگ...اومدم بگم ببخشید.....
_.........
+تهیونگگگ....من خواستم حرصتو در بیارم....
من با کوک رفتم و اومدم....اون وو و کای هم با دوست دختراشون اومده بودن....منم گفتم متاهلم...
_خب؟
همونطور که پتو روش بود و به تاج تخت تکیه داده بود و پوکر بهمنگاه میکرد...منم رفتم کنارش و لپشو محکم بوسیدم.....
+ببخشید...فکر نمیکردم انقدر ناراحت بشی اخه....
_.......
+الان...بخشیدی؟
_نه دیگه...ما مطلقه ایم(ادای ات رو در میارع)
+زهر مار...ادای خودتو در بیار...
_خب...من نمیبخشمت...چون با اونا رفتی بیرون...منو تو خونه تنها گذاشتی و اونا رو به من ترجیح دادی....
+تهیونگ اونا خیلی وقت بود گفته بودن....
_خب...من میخواستم پیش من باشی...
+عهه خب الان من چیکار کنم....
_تو فقط بیا....
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
یعنی بیدارش کنم؟
+تهیونگ؟
دستامو بردم لایه موهاش و سرشو نوازش کردم....
+عزیزم؟
&تهیونگگگگگ
بلند گفت و درو باز کرد با من مواجه شد....
+زهر مار....مگه نمیبینی خوابه؟
&شما مگه....طلاق نگرفتید....
+چرا گرفتیم....باهاش کار دارم....
الانم دارم بهت میگم برو بیرون...
&ایششش...
رفت بیرون و در و محکم بست...
+تهیونگ....بیدار شو...از کیه خوابیدی...ساعت ۸ عه....
_هومم...
+پاشو خرسی....پاشو خرس کوچولو....
اوه یادم نبود...با من قهره....
تهیونگ بلند شد و سرجاش نشست....
_چرا بیدارم کردی.....
+اومدم ببینمت....
_رفتی با اونوو جونت چرخیدی...گفتی یه سرم به این بزنم ها؟
+نخیر....تهیونگ...اومدم بگم ببخشید.....
_.........
+تهیونگگگ....من خواستم حرصتو در بیارم....
من با کوک رفتم و اومدم....اون وو و کای هم با دوست دختراشون اومده بودن....منم گفتم متاهلم...
_خب؟
همونطور که پتو روش بود و به تاج تخت تکیه داده بود و پوکر بهمنگاه میکرد...منم رفتم کنارش و لپشو محکم بوسیدم.....
+ببخشید...فکر نمیکردم انقدر ناراحت بشی اخه....
_.......
+الان...بخشیدی؟
_نه دیگه...ما مطلقه ایم(ادای ات رو در میارع)
+زهر مار...ادای خودتو در بیار...
_خب...من نمیبخشمت...چون با اونا رفتی بیرون...منو تو خونه تنها گذاشتی و اونا رو به من ترجیح دادی....
+تهیونگ اونا خیلی وقت بود گفته بودن....
_خب...من میخواستم پیش من باشی...
+عهه خب الان من چیکار کنم....
_تو فقط بیا....
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۱۰۳.۰k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.