Devil or Angel⁴²
Devil or Angel⁴²
یک ساعت بعد
کوک: جانگمی اسمشو میخوای چی بزاری؟
جانگمی: سوهو
سویون: چه اسم خوشگلی داداش سوهو
پ.ک: قدم نو رسیده مبارک امیدوارم خوش قدم باشه یه نوه دیگه گیرم بیاد خبری نیست یونا خانم
یونا: نه باباجون هرچی باشه که من خودم میگم
کوک: پدر
پ.ک: چیه؟
کوک: از ا/ت بپرس
پ.ک: یعنی چی؟ چی بپرسم
کوک: دارید نوه دار میشید
جانگمی: بابا معلومه که ا/ت بچه داره
پ.ک: عروسم واقعا؟
ا/ت: اره
یونا: چی؟
کوک: دیگه میتونم از یونا جدا شم
یونا: یعنی چی؟ مگه من عروسک بودم که هروقت بخوای باشم هروقت نخوای باشم اصلا تو این مدت به من
فکر هم کردی من قبول نمیکنم
سویون: قبول نکن که نکنی حالا که چی فک میکنی دایی من زندایی خوشگل تر از کل دنیا رو ول میکنه میاد با تو که مثل
یونا: مثل چی؟ داشتی میگفتی
جانگمی: بسه دیگه
ا/ت: جانگمی خوبی؟
جانگمی: اره عزیزم
لیون:بچمو چرا هیچکس نگاه نمیکنه ا/ت خانم مبارک باشه
ا/ت: ممنون بچرو یه لحظه میدید به من
لیون: اره بیا
بچه رو بغل کردم
کوک: از همین الان میگم این که بزرگ بشه میشه مثل خودم
ا/ت: چرا مثل تو؟ خودش بابا و مامان خوشگلی داره چرا باید شبیه داییش بشه
کوک: ا/ت هنوز ناراحتی؟
ا/ت: اروم بگو نمیخوام کسی متوجه مشکلات ما بشه بعد باهم حرف میزنیم
کوک: چیز مهمی نبود؟
ا/ت: یه لحظه بچه رو بگیر
کوک: چیشده
ا/ت: بگیر دیگه
بچه رو دادم بهش و رفتم بیرون
اومد دنبالم
کوک: صبر کن چیشده
ا/ت: هیچی حالم خوب نبود اومدم هوا بخورم
کوک: تصمیمتو بگیر چیکار میخوای کنی
ا/ت: نمیدونم نمیدونم
کوک: برنمیگردی پیش خوده من
ا/ت:نه برنمیگردم
کوک: اگه از یونا جدا شم یه خونه جدا بگیرم میای باهم زندگی کنیم
ا/ت: نه جونگکوک تو که خودت میدونی من فک میکنم رابطه ما کامل یه اشتباه بوده
کوک: باشه رابطه ما اشتباه بوده این بچه چی؟
ا/ت: این بچه من که گفتم بدنیاش میارم میدم بهت خودتو یونا بزرگش کنید
کوک: ا/ت تو خوبی؟
ا/ت: اره خوبم چطور؟
کوک: نمیدونم فک کنم خوب نباشی؟
ا/ت: من دوست دارم ولی میخوام دیگه باهم مثل یه دوست باشیم
پ.ک: چیشده اومدید اینجا بیاید داخل
ا/ت: باشه الان میایم بیا بریم جونگکوک
کوک: تو برو من میام
#فیک
#سناریو
یک ساعت بعد
کوک: جانگمی اسمشو میخوای چی بزاری؟
جانگمی: سوهو
سویون: چه اسم خوشگلی داداش سوهو
پ.ک: قدم نو رسیده مبارک امیدوارم خوش قدم باشه یه نوه دیگه گیرم بیاد خبری نیست یونا خانم
یونا: نه باباجون هرچی باشه که من خودم میگم
کوک: پدر
پ.ک: چیه؟
کوک: از ا/ت بپرس
پ.ک: یعنی چی؟ چی بپرسم
کوک: دارید نوه دار میشید
جانگمی: بابا معلومه که ا/ت بچه داره
پ.ک: عروسم واقعا؟
ا/ت: اره
یونا: چی؟
کوک: دیگه میتونم از یونا جدا شم
یونا: یعنی چی؟ مگه من عروسک بودم که هروقت بخوای باشم هروقت نخوای باشم اصلا تو این مدت به من
فکر هم کردی من قبول نمیکنم
سویون: قبول نکن که نکنی حالا که چی فک میکنی دایی من زندایی خوشگل تر از کل دنیا رو ول میکنه میاد با تو که مثل
یونا: مثل چی؟ داشتی میگفتی
جانگمی: بسه دیگه
ا/ت: جانگمی خوبی؟
جانگمی: اره عزیزم
لیون:بچمو چرا هیچکس نگاه نمیکنه ا/ت خانم مبارک باشه
ا/ت: ممنون بچرو یه لحظه میدید به من
لیون: اره بیا
بچه رو بغل کردم
کوک: از همین الان میگم این که بزرگ بشه میشه مثل خودم
ا/ت: چرا مثل تو؟ خودش بابا و مامان خوشگلی داره چرا باید شبیه داییش بشه
کوک: ا/ت هنوز ناراحتی؟
ا/ت: اروم بگو نمیخوام کسی متوجه مشکلات ما بشه بعد باهم حرف میزنیم
کوک: چیز مهمی نبود؟
ا/ت: یه لحظه بچه رو بگیر
کوک: چیشده
ا/ت: بگیر دیگه
بچه رو دادم بهش و رفتم بیرون
اومد دنبالم
کوک: صبر کن چیشده
ا/ت: هیچی حالم خوب نبود اومدم هوا بخورم
کوک: تصمیمتو بگیر چیکار میخوای کنی
ا/ت: نمیدونم نمیدونم
کوک: برنمیگردی پیش خوده من
ا/ت:نه برنمیگردم
کوک: اگه از یونا جدا شم یه خونه جدا بگیرم میای باهم زندگی کنیم
ا/ت: نه جونگکوک تو که خودت میدونی من فک میکنم رابطه ما کامل یه اشتباه بوده
کوک: باشه رابطه ما اشتباه بوده این بچه چی؟
ا/ت: این بچه من که گفتم بدنیاش میارم میدم بهت خودتو یونا بزرگش کنید
کوک: ا/ت تو خوبی؟
ا/ت: اره خوبم چطور؟
کوک: نمیدونم فک کنم خوب نباشی؟
ا/ت: من دوست دارم ولی میخوام دیگه باهم مثل یه دوست باشیم
پ.ک: چیشده اومدید اینجا بیاید داخل
ا/ت: باشه الان میایم بیا بریم جونگکوک
کوک: تو برو من میام
#فیک
#سناریو
۳۸.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.