ایدل مورد علاقم pt29 (شرطی)
pt29
جین: کوک میبینم که رژیمتو ول کردی
کوک: ولی من الان پاستا میخوام
جین: مراقبه رژیمه غذاییت باش
کوک: باشه بعده گرمی حسابی رژیم میگیرم
جین: خوبه
«««
بلاخره سفارشامون رسید بوی پاستا کله خونه رو برداشته بود
میزو اماده کردیمو دوره هم جمع شدیم
تهیونگ: خیلی خوشمزست
ا ت: اوهوم
«««
تهیونگ: خیلی پاستاش خوشمزه بود
جیمین: اره تو تا خرخره خوردی
کوک: لذت بردم
یانگ: اوهوم
رفتم پیششون
ا ت: نکنه امشبم مثله دیشبه اینجوری دوره هم جمع شدین
تهیونگ: نه من دیگه غلط بکنم
یانگ: اون فیلمو واسه ی چی تو گوشیت نگه داشتی؟
ا ت: دیگه یه جایی لازمم میشه
یانگ: چیکار میخوای بکنی؟
ا ت: دیگه
ا ت: یه راهیه که خانوم خانوما منو اذیت نکنی البته نه فقط تو بلکه سه تا مکنه ها
کوک: من که تا حالا کاری نکردم
ا ت: می دونم ولی اون دوتای دیگه خیلی کارا سره من کردن
جیمین: مـ.مثلا؟
ا ت: مثلا اینکه ازم مخفی کردی داداشم با جنی قرار میز...(گوپس رید:)
تهیونگ: چییی؟
کوک: هیونگ چیکار میکنه؟!
یانگ: کُرکام!
جیمین: اتتت
تهیونگ: تو الان چی گفتی؟
خدایا چرا زمین دهن وا نمیکنه برم توش
کوک: بگو دیگه
یانگ: چرا به من نگفتی
ا ت: لو رفتم دیگه جیمین خودت جمعش کن
کوک: ینی چی جیمین جمش کن؟!
جیمین: یه لحظه صبر کنین
جیمین: از دسته تو ا ت
ا ت: خیله خب بابا حالا که خبر نگارا نفهمیدن
جیمین: هعی
تهیونگ: میگی چی شده یا بزنمت
جیمین: بابا هیونگ با جنی قرار میزاره تموم شد؟
کوک: وااا(دهنش باز)
یانگ: واقعا؟
جیمین: اره
جیمین: این یه رازه نباید کسی بدونه اوکی؟ تهیونگ: باشهولی چرا هیونگ فقط به تو گفت
جیمین: هیونگ به منم نمیخواست بگه ولی تو یه وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد بهم بگه
یانگ: اصن قابله باور نیست ینی جنی همون دختره ایه که مینگ یو همش در بارش صحبت میکرد
ا ت: هوم
یانگ: عررر تو و جنی...
ا ت: دیگه اونطوری نیستیم
یانگ: ینی واسه ی همین مینگ یو تورو برای مترجمی شون استخدام کرد؟
ا ت: اوهوم
یانگ: من فکر میکردم فقط برای اینکه باهاشون مشکل داری اینکارو کرده نمیدونستم اینطوریه
ا ت: هوم
ا ت: وایی سر درد شدم
جیمین: برو یه جا بشین برات یه قرص میارم
به حرفش گوش دادمو رفتم رو کاناپه نشستم که برام یه قرص اورد خوردم
ا ت: ممنون
جیمین: حالت خوبه؟
ات: اوهوم چیزی نیست یه سر درده کوچیک بود
ا ت: ساعت چنده؟
جیمین: 1
ا ت: چقدر زود شب شد
ا ت: میرم میخوابم وگرنه ساعته خوابم بهم میخوره
جیمین: اوکی شب بخیر
ا ت: شب بخیر
رفتم پیشه یانگ
ا ت: یانگ میتونم ازت یه چیزی بخوام
یانگ: بگو
ا ت: میتونم امشب تنها بخوابم اخه میترسم مریض باشم تو هم مریض شی
یانگ: باشه اشکال نداره
ا ت: ممنون شب بخیر
یانگ: شب بخیر
رفتم تو اتاق خوشحال شدم که یانگ ناراحت نشد
رفتم رو تخت دراز کشیدم وایی این کمر چند وقته رنگه تختو ندیده احساسه راحتی کله وجودمو گرفته بود
گوشیمو کوک کردمو زیره بالشم گذاشتم
امروز یکم ترسناک بود دوبار دوتا چیزو لو دادم اصلا نمیتونم جلویه دهنمو بگسرم باید یه فکر واسه ی این عادتم بکنم اروم اروم خوابیدم
««««
ویو جیمین
نیمه های شبه ا ت که خوابه تهیونگم که کنارم خوابه هیونگا هم مه همون موقع خوابیدن یانگم که باید خواب باشه از جام بلند شدم
باید اون فیلمو پاک کنم
رفتم تو هال
یانگ تو هال چیکار میکنه؟
رو کاناپه خوابیده؟
ولش کن اینجوری بهتره اروم رفتم سمته اتاقه ا ت دروباز کردم هر لحظه فکر میکردم یکی موچمو میگیره
رفتم داخل
اخیش خوابه
گوشیش کجاست؟
دورو برو گشتم اما پیداش نکردم
ینی چی کجا ینی گذاشته
شاید زیر بالاشش باشه تا دستم بردم تعادلمو از دست دادمو افتادم روش
...
50lik
جین: کوک میبینم که رژیمتو ول کردی
کوک: ولی من الان پاستا میخوام
جین: مراقبه رژیمه غذاییت باش
کوک: باشه بعده گرمی حسابی رژیم میگیرم
جین: خوبه
«««
بلاخره سفارشامون رسید بوی پاستا کله خونه رو برداشته بود
میزو اماده کردیمو دوره هم جمع شدیم
تهیونگ: خیلی خوشمزست
ا ت: اوهوم
«««
تهیونگ: خیلی پاستاش خوشمزه بود
جیمین: اره تو تا خرخره خوردی
کوک: لذت بردم
یانگ: اوهوم
رفتم پیششون
ا ت: نکنه امشبم مثله دیشبه اینجوری دوره هم جمع شدین
تهیونگ: نه من دیگه غلط بکنم
یانگ: اون فیلمو واسه ی چی تو گوشیت نگه داشتی؟
ا ت: دیگه یه جایی لازمم میشه
یانگ: چیکار میخوای بکنی؟
ا ت: دیگه
ا ت: یه راهیه که خانوم خانوما منو اذیت نکنی البته نه فقط تو بلکه سه تا مکنه ها
کوک: من که تا حالا کاری نکردم
ا ت: می دونم ولی اون دوتای دیگه خیلی کارا سره من کردن
جیمین: مـ.مثلا؟
ا ت: مثلا اینکه ازم مخفی کردی داداشم با جنی قرار میز...(گوپس رید:)
تهیونگ: چییی؟
کوک: هیونگ چیکار میکنه؟!
یانگ: کُرکام!
جیمین: اتتت
تهیونگ: تو الان چی گفتی؟
خدایا چرا زمین دهن وا نمیکنه برم توش
کوک: بگو دیگه
یانگ: چرا به من نگفتی
ا ت: لو رفتم دیگه جیمین خودت جمعش کن
کوک: ینی چی جیمین جمش کن؟!
جیمین: یه لحظه صبر کنین
جیمین: از دسته تو ا ت
ا ت: خیله خب بابا حالا که خبر نگارا نفهمیدن
جیمین: هعی
تهیونگ: میگی چی شده یا بزنمت
جیمین: بابا هیونگ با جنی قرار میزاره تموم شد؟
کوک: وااا(دهنش باز)
یانگ: واقعا؟
جیمین: اره
جیمین: این یه رازه نباید کسی بدونه اوکی؟ تهیونگ: باشهولی چرا هیونگ فقط به تو گفت
جیمین: هیونگ به منم نمیخواست بگه ولی تو یه وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد بهم بگه
یانگ: اصن قابله باور نیست ینی جنی همون دختره ایه که مینگ یو همش در بارش صحبت میکرد
ا ت: هوم
یانگ: عررر تو و جنی...
ا ت: دیگه اونطوری نیستیم
یانگ: ینی واسه ی همین مینگ یو تورو برای مترجمی شون استخدام کرد؟
ا ت: اوهوم
یانگ: من فکر میکردم فقط برای اینکه باهاشون مشکل داری اینکارو کرده نمیدونستم اینطوریه
ا ت: هوم
ا ت: وایی سر درد شدم
جیمین: برو یه جا بشین برات یه قرص میارم
به حرفش گوش دادمو رفتم رو کاناپه نشستم که برام یه قرص اورد خوردم
ا ت: ممنون
جیمین: حالت خوبه؟
ات: اوهوم چیزی نیست یه سر درده کوچیک بود
ا ت: ساعت چنده؟
جیمین: 1
ا ت: چقدر زود شب شد
ا ت: میرم میخوابم وگرنه ساعته خوابم بهم میخوره
جیمین: اوکی شب بخیر
ا ت: شب بخیر
رفتم پیشه یانگ
ا ت: یانگ میتونم ازت یه چیزی بخوام
یانگ: بگو
ا ت: میتونم امشب تنها بخوابم اخه میترسم مریض باشم تو هم مریض شی
یانگ: باشه اشکال نداره
ا ت: ممنون شب بخیر
یانگ: شب بخیر
رفتم تو اتاق خوشحال شدم که یانگ ناراحت نشد
رفتم رو تخت دراز کشیدم وایی این کمر چند وقته رنگه تختو ندیده احساسه راحتی کله وجودمو گرفته بود
گوشیمو کوک کردمو زیره بالشم گذاشتم
امروز یکم ترسناک بود دوبار دوتا چیزو لو دادم اصلا نمیتونم جلویه دهنمو بگسرم باید یه فکر واسه ی این عادتم بکنم اروم اروم خوابیدم
««««
ویو جیمین
نیمه های شبه ا ت که خوابه تهیونگم که کنارم خوابه هیونگا هم مه همون موقع خوابیدن یانگم که باید خواب باشه از جام بلند شدم
باید اون فیلمو پاک کنم
رفتم تو هال
یانگ تو هال چیکار میکنه؟
رو کاناپه خوابیده؟
ولش کن اینجوری بهتره اروم رفتم سمته اتاقه ا ت دروباز کردم هر لحظه فکر میکردم یکی موچمو میگیره
رفتم داخل
اخیش خوابه
گوشیش کجاست؟
دورو برو گشتم اما پیداش نکردم
ینی چی کجا ینی گذاشته
شاید زیر بالاشش باشه تا دستم بردم تعادلمو از دست دادمو افتادم روش
...
50lik
۲۲۵.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.