ایدل مورد علاقم pt27
pt27
ا ت: داداشی من اماده ام
مینگ یو: خیله خب الان میام
باهم رفتیم از هتل بیرون سواره ماشین شدیمو به راننده گفتیم که حرکت کنه
مینگ یو: امشب پیششون میمونی؟
ا ت: عامم نمیدونم هزچی نباشه من مترجمشونم
مینگ یو: خب ربطی نداره تو مترجمی ازادی بعدشم اونا فول انگلیسی بلدن
ا ت: ینی میگی امشب بیام پیشه شما؟
مینگ، یو: هرچی خودت میدونی
ا ت: نمیدونم
مینگ یو: رابطتت با جنی چطوره؟
ا ت: خب بهتر از قبل شده خب این سفر یه جورایی داره کمکم میکنه تا با هاشون خوب بشم
مینگ یو: خوبه
ا ت: شما کی برمیگردین کره
مینگ یو: دقیقا بعد از گرمی
ا ت: اها موفق باشی*لبخند
مینگ یو: ممنون
«««
بلاخره رسیدیم هتل
از ماشین پیاده شدم
ا ت: خیلی ممنون داداش
مینگ یو: کاری نکردم ولی امشب میای پیشمون؟
ا ت: اوهوم به نظرم یه امشبو میتونیم باهم باشیم
مینگ یو: خوبه پس امشب ماشین میفرستم برات
ا ت: ممنون
مینگ یو : میبینمت
ا ت: میبینمت
رفتم داخل هتل رفتم تو اتاق خودمون در زدمو در باز شد
رزی: ا ت؟!
ا ت: رزی*لبخند
بدونه هیچ حرفی بغلم کرد
رزی: دختر تو کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم
ا ت: من خوبم نگرانم نباشین
اروم از بغلم دراومد
رزی: دیگه بدون اینکه به ما بگی جایی نرو
ا ت: اوهوم*لبخند
رزی: خوبه که سالمی
رزی: بیا تو دمه در نمون
درفتم داخل
جیسو با یه ماسکه صورتی که رو صورتش بود اومد
جیسو: کیه؟
رزی: ا ت اومده
جیسو: جدا؟
لیسا:ا ت؟!
لیسا از جاش بلند شدو اومد طرفم
لیسا: هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
جیسو: اره میدونی از وقتی از بازار اومدیم اصن یه لحظه راحت ننشسته بودیم
ا ت: میدونم از بی حواسیه من بود ولی من خوبم
بغلم کرد(لیسا)
لیسا: از این به بعد حواستو جمع کن تو امانتیه داداشتی اگه اتفاقی میوفتاد معلوم نبود چه اتفاقی برای ما میوفتاد
ا ت:*خنده ریز
ا ت: دیگه نگران نباش
اروم از بغلم در اومد
ا ت: میگم جنی کجاست
رزی: تو اتاقه داره لایو میگیره
ا ت: اها میتونم برم پیشش؟
جیسو: اوهوم تازه خیلیم نگرانت بود دیشب حتی مینگ یو عم نتونست ارومش کنه دختره انگار وابستت شده
ا ت: احساسه گناه میکنم
رفتم به طرفه اتاق در زدم
جنی: بیا تو
صدای پشت در*
جنی: فکر کنم جیسوعه اون هیمشه دوست دار
درو باز کردم با دیدنم حرفش نصفه مون
جنی: ات؟!
ا ت: جنی
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: دلم برات تنگ شده بود داشتم کم کم گریه میکردم
جنی: تو خوبی میدونی چقدر نگرانت شدم قلبم تیکه تیکه شد ا ت تا بدونم تو کجایی
ا ت: من خوبم دیشبم جایه خوبی بودم(نگفت کجا بوده چون تو، لایو سوتی میشد)
جنی: دیگه بدونه اینکه به من جیزی بگی جایی نرو
ا ت: باشه
اروم از بغلش دراومدم
ا ت: عامم مزاحمه لایوت شدم نه؟
جنی: نه نه هیچ اشکالی نداره تازه میخوام معرفیت کنم
ا ت: معرفیم کنی؟ اها باشه
جنی: خب بچه ها ا ت مترجمه ما و خواهر رئیس کمپانیه بی اسمه (نمیدونم اسمه کمپانیو چی بزارم:/)
چنی: داستانش اینه که دیروز رفتیم بیرون توی خیابون هممون مشغوله خرید بودیم که اتو گم کردیم تا شب اصلا نمیتونستیم زندگی کنیمو استرس داشتیم که رئیس کمپانیه بی اسم اومده بود پیشمون میخواست اتو ببینه و اونم نگران شد و بعد فهمیدیم که ا ت پیشه بی تی اسه ولی برامون جای تعجب بود که اونجا چیکار میکنه و باید بعدا برام توضیح بده
ا ت: حتما
ا ت: خب من میرم بچه بای بای
از اتاق اومدم بیرون
«««
دوره هم نشسته بودیمو داشتم تعریف میکردم که چه اتفاقی برام تفتاد
ا ت: همینجوری داشتم تو خیابود راه میرفتم یه ماشین از پشت اومد دو نفر بودن سریع یریع حرکت میکردم ولی هنوز ول کنم نشده بودن
جیسو: میزدی دهنشونو خورد میکردی
ا ت: من اینکارو نکردم ولی یه نفره دیگه این کارو کرد
لیسا: کی؟
ا ت: من رفتم بین کوچه پس کوچه ها اینا هنوز تعقیبم میکردن انقدر که ترسیده بودم حواسم نبود خوردم به یه نفر حالا بگو اون یه نفر کی بود
رزی: همونی که اونارو نِفله کرد؟
جنی: یه حامی
ا ت: اون جیمین بود
لیسا و جنی: چیییی؟*تعجب
رزی: واقعا؟
جیسو: چجوری؟ اونوقته شب بیرون چیکار میکرد
ا ت: برای منم جای تعجب بود ولی وقتی فهمیدم چرا دیگه ازشون نا امید شدم
لیسا: اهاااان من فهمیدم
ا ت: چی؟
لیسا: داشته میرفته بار؟
ا ت: چی؟ نهه اون اهله بار نیست
لیسا: هی تو از کجا میدونی
ا ت: خب میدونم دیگه
لیسا: بازم اعتماد نکن
ات: اوهوم
رزی: پس کجا؟
ات: نمیگم چون ازم قول گرفتن
جنی: ولی جیمین خیلی جنتلمنه
ا ت: اوهوم
جیسو: میگم ا ت امشب پیشمون میمونی؟
ا ت: عامم من از داداشم پرسیدم مثله اینکه فرداشب گرمیه بعد از گرمی میخوان یه راست برن کره واسه همین امشب میخوام پیشه برم پیشه داداشم تا فرداشب که گرمی شروع میشه میام پیشتون اشکالی که نداره
لیسا: خب فقط یه شب اینجا میمونن پس هیچ اشکالی نداره
...
ا ت: داداشی من اماده ام
مینگ یو: خیله خب الان میام
باهم رفتیم از هتل بیرون سواره ماشین شدیمو به راننده گفتیم که حرکت کنه
مینگ یو: امشب پیششون میمونی؟
ا ت: عامم نمیدونم هزچی نباشه من مترجمشونم
مینگ یو: خب ربطی نداره تو مترجمی ازادی بعدشم اونا فول انگلیسی بلدن
ا ت: ینی میگی امشب بیام پیشه شما؟
مینگ، یو: هرچی خودت میدونی
ا ت: نمیدونم
مینگ یو: رابطتت با جنی چطوره؟
ا ت: خب بهتر از قبل شده خب این سفر یه جورایی داره کمکم میکنه تا با هاشون خوب بشم
مینگ یو: خوبه
ا ت: شما کی برمیگردین کره
مینگ یو: دقیقا بعد از گرمی
ا ت: اها موفق باشی*لبخند
مینگ یو: ممنون
«««
بلاخره رسیدیم هتل
از ماشین پیاده شدم
ا ت: خیلی ممنون داداش
مینگ یو: کاری نکردم ولی امشب میای پیشمون؟
ا ت: اوهوم به نظرم یه امشبو میتونیم باهم باشیم
مینگ یو: خوبه پس امشب ماشین میفرستم برات
ا ت: ممنون
مینگ یو : میبینمت
ا ت: میبینمت
رفتم داخل هتل رفتم تو اتاق خودمون در زدمو در باز شد
رزی: ا ت؟!
ا ت: رزی*لبخند
بدونه هیچ حرفی بغلم کرد
رزی: دختر تو کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم
ا ت: من خوبم نگرانم نباشین
اروم از بغلم دراومد
رزی: دیگه بدون اینکه به ما بگی جایی نرو
ا ت: اوهوم*لبخند
رزی: خوبه که سالمی
رزی: بیا تو دمه در نمون
درفتم داخل
جیسو با یه ماسکه صورتی که رو صورتش بود اومد
جیسو: کیه؟
رزی: ا ت اومده
جیسو: جدا؟
لیسا:ا ت؟!
لیسا از جاش بلند شدو اومد طرفم
لیسا: هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
جیسو: اره میدونی از وقتی از بازار اومدیم اصن یه لحظه راحت ننشسته بودیم
ا ت: میدونم از بی حواسیه من بود ولی من خوبم
بغلم کرد(لیسا)
لیسا: از این به بعد حواستو جمع کن تو امانتیه داداشتی اگه اتفاقی میوفتاد معلوم نبود چه اتفاقی برای ما میوفتاد
ا ت:*خنده ریز
ا ت: دیگه نگران نباش
اروم از بغلم در اومد
ا ت: میگم جنی کجاست
رزی: تو اتاقه داره لایو میگیره
ا ت: اها میتونم برم پیشش؟
جیسو: اوهوم تازه خیلیم نگرانت بود دیشب حتی مینگ یو عم نتونست ارومش کنه دختره انگار وابستت شده
ا ت: احساسه گناه میکنم
رفتم به طرفه اتاق در زدم
جنی: بیا تو
صدای پشت در*
جنی: فکر کنم جیسوعه اون هیمشه دوست دار
درو باز کردم با دیدنم حرفش نصفه مون
جنی: ات؟!
ا ت: جنی
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: دلم برات تنگ شده بود داشتم کم کم گریه میکردم
جنی: تو خوبی میدونی چقدر نگرانت شدم قلبم تیکه تیکه شد ا ت تا بدونم تو کجایی
ا ت: من خوبم دیشبم جایه خوبی بودم(نگفت کجا بوده چون تو، لایو سوتی میشد)
جنی: دیگه بدونه اینکه به من جیزی بگی جایی نرو
ا ت: باشه
اروم از بغلش دراومدم
ا ت: عامم مزاحمه لایوت شدم نه؟
جنی: نه نه هیچ اشکالی نداره تازه میخوام معرفیت کنم
ا ت: معرفیم کنی؟ اها باشه
جنی: خب بچه ها ا ت مترجمه ما و خواهر رئیس کمپانیه بی اسمه (نمیدونم اسمه کمپانیو چی بزارم:/)
چنی: داستانش اینه که دیروز رفتیم بیرون توی خیابون هممون مشغوله خرید بودیم که اتو گم کردیم تا شب اصلا نمیتونستیم زندگی کنیمو استرس داشتیم که رئیس کمپانیه بی اسم اومده بود پیشمون میخواست اتو ببینه و اونم نگران شد و بعد فهمیدیم که ا ت پیشه بی تی اسه ولی برامون جای تعجب بود که اونجا چیکار میکنه و باید بعدا برام توضیح بده
ا ت: حتما
ا ت: خب من میرم بچه بای بای
از اتاق اومدم بیرون
«««
دوره هم نشسته بودیمو داشتم تعریف میکردم که چه اتفاقی برام تفتاد
ا ت: همینجوری داشتم تو خیابود راه میرفتم یه ماشین از پشت اومد دو نفر بودن سریع یریع حرکت میکردم ولی هنوز ول کنم نشده بودن
جیسو: میزدی دهنشونو خورد میکردی
ا ت: من اینکارو نکردم ولی یه نفره دیگه این کارو کرد
لیسا: کی؟
ا ت: من رفتم بین کوچه پس کوچه ها اینا هنوز تعقیبم میکردن انقدر که ترسیده بودم حواسم نبود خوردم به یه نفر حالا بگو اون یه نفر کی بود
رزی: همونی که اونارو نِفله کرد؟
جنی: یه حامی
ا ت: اون جیمین بود
لیسا و جنی: چیییی؟*تعجب
رزی: واقعا؟
جیسو: چجوری؟ اونوقته شب بیرون چیکار میکرد
ا ت: برای منم جای تعجب بود ولی وقتی فهمیدم چرا دیگه ازشون نا امید شدم
لیسا: اهاااان من فهمیدم
ا ت: چی؟
لیسا: داشته میرفته بار؟
ا ت: چی؟ نهه اون اهله بار نیست
لیسا: هی تو از کجا میدونی
ا ت: خب میدونم دیگه
لیسا: بازم اعتماد نکن
ات: اوهوم
رزی: پس کجا؟
ات: نمیگم چون ازم قول گرفتن
جنی: ولی جیمین خیلی جنتلمنه
ا ت: اوهوم
جیسو: میگم ا ت امشب پیشمون میمونی؟
ا ت: عامم من از داداشم پرسیدم مثله اینکه فرداشب گرمیه بعد از گرمی میخوان یه راست برن کره واسه همین امشب میخوام پیشه برم پیشه داداشم تا فرداشب که گرمی شروع میشه میام پیشتون اشکالی که نداره
لیسا: خب فقط یه شب اینجا میمونن پس هیچ اشکالی نداره
...
۱۴۷.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.