از یه جایی به بعد آدم سخت میشه.دلش میخواد مهربون باشه باو
از یه جایی به بعد آدم سخت میشه.دلش میخواد مهربون باشه باور کنه اما
یاد روزایی می افته که مهربون بوده باور کرده
بوی تند حماقت میزنه زیر بینیش
نمیشه که مثل سابق بشه،
میخواد که همه رو با یه چوب نزنه اما میزنه،
میزنه که نخوره...
از یه جایی به بعد یعنی درست از جایی که آدم دلش زخم میشه زبونش تلخ میشه...
شایدم واسه آدم احساساتی از یه جایی به بعد باید اینجوری بشه
نشه که نمیشه
نمیشه که یکی یه عمر توو جاده خواب و خیال تخته گاز بره
یه جا باید یه واقعیت سد راهش بشه
سرش بخوره به سنگ
خواب از سرش بپره
سخت بشه
منطقی بشه
آدم بشه...
یاد روزایی می افته که مهربون بوده باور کرده
بوی تند حماقت میزنه زیر بینیش
نمیشه که مثل سابق بشه،
میخواد که همه رو با یه چوب نزنه اما میزنه،
میزنه که نخوره...
از یه جایی به بعد یعنی درست از جایی که آدم دلش زخم میشه زبونش تلخ میشه...
شایدم واسه آدم احساساتی از یه جایی به بعد باید اینجوری بشه
نشه که نمیشه
نمیشه که یکی یه عمر توو جاده خواب و خیال تخته گاز بره
یه جا باید یه واقعیت سد راهش بشه
سرش بخوره به سنگ
خواب از سرش بپره
سخت بشه
منطقی بشه
آدم بشه...
۹.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.