Part
Part:²
________________________________
هانول: هی نمیخواد صبحونه بخوری برو
لونا: یعنی چی
هانول: یعنی همین اگه این امتحانت رو نمره خوبی نیاری کاري میکنم مرغای آسمان به حالت گریه کنن
لونا: چته (بغض)
هانول: گمشو
لونا با استرس رفت سمت مدرسه
لونا" دیشب خیلی درس نخوندم خداکنه نمره خوبی بیارم
'با استرس رفت سر جلسه امتحان نشست و برگه ها رو پخش کردن
معلم:خب فقط ۱ ساعت وقت دارید تقلب نکنید
حواسم بهتون هست
لونا" چی فقط یه ساعت خیلی کمه شیبال
لونا امتحان داد و یه راست رفت رستوران
ساعت ۸ شب بود که کارش تموم شد و رفت خونه دید ایندفعه زورگیر ها جلوی خونه نبودن
لونا: یعنی بیخیال شدن واقعا عجیبه
لونا رفت داخل خونه
هانول: بلاخره اومدی دخترم
لونا: چیشده اینقدر باهام مهربون شدی
هانول: عه دخترم من همیشه باتو مهربون بودم
...: اینه دخترت
هانول: مگه نگفتم تا وقتی که صداتون نکردم نیایید بیرون
هانول: اینجا چخبره اینا کین؟
ادامه دارد...
________________________________
هانول: هی نمیخواد صبحونه بخوری برو
لونا: یعنی چی
هانول: یعنی همین اگه این امتحانت رو نمره خوبی نیاری کاري میکنم مرغای آسمان به حالت گریه کنن
لونا: چته (بغض)
هانول: گمشو
لونا با استرس رفت سمت مدرسه
لونا" دیشب خیلی درس نخوندم خداکنه نمره خوبی بیارم
'با استرس رفت سر جلسه امتحان نشست و برگه ها رو پخش کردن
معلم:خب فقط ۱ ساعت وقت دارید تقلب نکنید
حواسم بهتون هست
لونا" چی فقط یه ساعت خیلی کمه شیبال
لونا امتحان داد و یه راست رفت رستوران
ساعت ۸ شب بود که کارش تموم شد و رفت خونه دید ایندفعه زورگیر ها جلوی خونه نبودن
لونا: یعنی بیخیال شدن واقعا عجیبه
لونا رفت داخل خونه
هانول: بلاخره اومدی دخترم
لونا: چیشده اینقدر باهام مهربون شدی
هانول: عه دخترم من همیشه باتو مهربون بودم
...: اینه دخترت
هانول: مگه نگفتم تا وقتی که صداتون نکردم نیایید بیرون
هانول: اینجا چخبره اینا کین؟
ادامه دارد...
- ۵.۶k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط