آنقدر جای خالیت اینجاست

آن‌قدر جای خالیت اینجاست
که کنارم دراز می‌کشد
برایم قصه می‌گوید
سر برشانه‌ام می‌گذارد
وگاه باهم، گریه می‌کنیم..

آن‌قدر به نبودنت، عادت کرده‌ام
که اگریک روز بیایی
دلم برای جای‌خالی‌ات تنگ می‌شود
دلم برای دلتنگی‌ات
دلم برای آوازهایی
که جای‌خالی‌ات می‌خواند..

هم دوست دارم که بیایی
هم می‌ترسم که بیایی..
دیدگاه ها (۳)

دلم تا برایت تنگ می‌شودنه شعر می‌خوانمنه ترانه گوش می‌دهمنه ...

تمام شهر را هم که قدم بزنمباز به بازوهایت محتاجمبه یک بغلت ک...

«تو» تڪراری ترین. . .«حضور» روزگار منے و من . . .عجیب بہ آغو...

تو ممنوعه منی...کجا پنهان کنم تو را؟ پشت کدامین واژه? کدامین...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط