بعدِ هزارمین باری که نتونستی
بعدِ هزارمین باری که نتونستی
یه روز
یه روزِ عادی مثل بقیه روزا
بی هیچ اتفاق خاص و بی حضور هیچ تازه واردی توو زندگیت
یه آن بی مقدمه
میری سراغ یه فولدر قدیمی
و بی معطلی اون رو پاک می کنی...
اون لحظه
نه قدرتمندی ، نه فراموش کردی ، نه لج کردی؛
فقط به منطقی ترین حالت ممکن پذیرفتی
که یه خاطره هایی در عین عزیز بودن
از یه جایی به بعد دیگه بی فایده ان ؛
بی فایده ...
پریسا زابلی پور
یه روز
یه روزِ عادی مثل بقیه روزا
بی هیچ اتفاق خاص و بی حضور هیچ تازه واردی توو زندگیت
یه آن بی مقدمه
میری سراغ یه فولدر قدیمی
و بی معطلی اون رو پاک می کنی...
اون لحظه
نه قدرتمندی ، نه فراموش کردی ، نه لج کردی؛
فقط به منطقی ترین حالت ممکن پذیرفتی
که یه خاطره هایی در عین عزیز بودن
از یه جایی به بعد دیگه بی فایده ان ؛
بی فایده ...
پریسا زابلی پور
۶۹۸
۲۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.