وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس ...
پارت شونزدهم
ویو ا.ت
بادیگارد ها تا کمر خم شدن که ...
داشتیم می‌رفتیم تو خونه که یکی از سگ ها سریع پارس کرد و حمله کرد سمت جیهوپ .هوپی هم یه جیغ بنفش زد که بادیگارد ها سریع دویدن سمت سگه و میخواستن بگیرنش و بعد از ده دقیقه موفق شدن رفتیم داخل که هوپ خودش رو مبل لش کرد
هوپی:خدااا
+(خنده)
هوپ:زهر مار با این سگات
همه:(خنده) رو میز نشستیم که تصمیم گرفتیم جرعت و حقیقت بازی کنیم
من بطری ویسکی خالی رو آوردم و چرخوندم
که افتاد به یونگی جیمین
شوگا:جرعت یا حقیقت
جیمین:هه حقیقت
شوگا:اون روز که داشتی با کوک بازی میکردی کی ظرف مورد علاقه جین رو شکوند ؟!
جیمین:خب جرعت
شوگا:اگر جرعت داری بگو !
جیمین:هیونگگ (آروم)... خب ،خب من شکوندم
جین:چییی؟!
جیمین:عمدی نبود هیونگ عمدی نبود دستم خورد
جین:جیمین وصیت کن
جیمین:اما هیونگ...
هنوز حرف جیمین کامل نشده بود که جین دنبالش کرد
جیمین:هیونگگ
جین داشت دنبال جیمین میکرد که جیمین رفت طبقه بالا و بعد از پنج دقیقه داد جین در اومد
جین :ا.تتتت
سریع با پسرا رفتیم بالا که دیدم در همون اتاقی رو باز کرده که نباید داخلش رو میدیدن
جیمین:ا.ت این ها چیه ؟!
+ه،هیچی
جیهوپ:ا.ت تو وسیله شکنجه داری ؟!
+خب اینو هر مافیایی داره
تهیونگ:چقدر خون ریخته رو زمین
+بسه برید بیرون
نامجون:ا.ت
+برید بیرونن (داد آروم )
پسرا رفتند بیرون که در رو قفل کردم و رفتم پیششون
نشستم
نامجون:ا.ت تو واقعا آدم شکنجه میدی؟!
+هر آدمی نه ...فقط کسایی که تو کارم فضولی میکنن
داشتیم حرف می‌زدیم که در باز شد و سوجون و سوهون اومدن این دو تا باهم برادر بودند
+چیشد ؟!
سوهون:هیچی اینم یونگ سو
یونگ سو رو بادیگارد ها آوردن دست و دهنش بسته بود
+ببریدش تو اتاق قرمز ...درش قفله کلید رو از گلدون کنارش بگیر
سوجون:اوکی
یونگ سو رو بردن
جونگکوک :ببینم اتاق قرمز همون اتاقی نیست که الان داخلش بودیم ؟!
+چرا همونه
همه:...
ویو ا.ت
غذایی که سفارش داده بودم رسید غذا رو خوردیم و هر کس تو اتاقی که بهش گفتم خوابید خودم رفتم سراغ یونگ سو که...
نظر یادت نره رفیق!
دیدگاه ها (۱۰)

وقتی ازت متنفر بود...پارت هجدهم ویو بورام خواستم برم از اتاق...

وقتی ازت متنفر بود...پارت نوزدهم ویو بورام که یکدفعه.‌..پرش ...

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...پارت پانزدهم ویو ا.ت د...

وقتی ازت متنفر بود...پارت هفدهم ویو بورام که...یکم به بدنم ن...

"سرنوشت "p,24...جیهوپ : آره اره من برم بطری بیارم .رفت بطری ...

"سرنوشت " p,23...هوفف بالاخره ی نفس راحت از دست این دختر کشی...

پارت ۲۶جین: به یونگ هو زنگ بزن ازش حرف بکش جیمین: باشه ویو ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط