𝙴𝚡
𝙴𝚡
[تهیونگ ویو]
چند دقیقه ای میشد ک بیدار شدم و جیا رو نوازش میکردم و دستمو روی سینش میکشیدم دیشب خیلی بهش سخت گرفتم حس میکنم خودمم داغون شدم
_ته نکن
+چیکار
_بهم دست نزن
+چرا عشقم
_خیلی بدییی چرا ازم نکشیدی بیرون هاااا درد دادم کثافت
+خب الان میکشم بیرون
جیا رو ب خودم چسبوندم و اروم ازش کشیدم بیرون
_اییی
+چیشده
_ته بخاطر تو همجام درد میکنه
+کجات.؟
_سینه هام گردنم رونم شکمم
+باور کن من بوسش کنم خوب میشه
_بیشوررر
سرمو توی گردنش بردم و بوسش میکردم
چشمم ب خلقه ی توی دستش خورد میدرخشید
دستشو گرفتم
+خیلی بهت میاد
_میدونم
_ته ی بویی میاد
+اره بوی غذا میاد
_ایشششش
+چیشد عشقم تو ک بوی غذا رو دوست داری
_نه خالم بهم میخوره دیگ
+باشه بیا بریم حموم بعدشم بریم پایین
_اوکی
جیا بغل کردم باهم رفتیم توی حموم دوش رو باز کردم حموم کردیم و اومدیم بیرون و لباسامون رو پوشیدیم و رفتیم پایین
_صببخیر
م.جیا:سلام دختر خوشگلم
ب.جیا:صبحت بخیر قشنگم خوب خوابیدی؟
_حقیقتا ن
+چرا؟
_ب دلایلی
جین:جیاااا اون حلقه چیههه
+امممممم من ازش خاستگاری کردم
م.جیا:چییی جیا تو نباید بهمون بگی؟
_خب نگفتممم دیگ میخواستم به تهیونگ فرار کنم برم امریکا مامان ی خرفایی میزنیی خودت هم توشیی خب بلاخره بهتون میگفتم
ب.جیا:بلاخره ازش خاستگاری کردیی
+ارهههه ولی جیا خیلی وقته مال منه
_اهومممم
&ایشششش چندشااا
_ساکت شو سینگل بگور
&اگگگگگ
♡۲سال بعد♡
[جیا ویو]
من و تهیونگ خیلی خوبیمم باهم حتی الان ی بچه داریم ی پسر کوچولووو هنوز بچس تقریبا ۲سالشه شبیه تهیونگ چشماش لبش
£مامانیی
_جانمم مامان
£من بشتنی میقوام
_به بابایی میگم وقتی اومد بگیره عزیزم
£ب...بابا
زنگ زدم ب تهیونگ و بهش گفتم اومدنی بستنی بگیره
روی کاناپه نشستم و پسرم رو روی پام گزاشتم
£ماما
_جونم مامانی
شروع کردم ب قلقلک دادنش اونم فقط میخندید
£ایییی
بغلش کردم و توی بغلم گرفتمش بوسه ای ب گونش زدم توی بغلم تکونش میدادم و سرشو روی سینم کزاشت و خواب رفتم
+عشقم پس من چی؟
_شما جای خود دارین
گزاشتمش رو کاناپه و سمت ته رفتم وبوسه ای ب گونش زدم
♡و این گونه ای داستان ب پایان رسید♡
با تشکر از حمایت هاتوننن
[تهیونگ ویو]
چند دقیقه ای میشد ک بیدار شدم و جیا رو نوازش میکردم و دستمو روی سینش میکشیدم دیشب خیلی بهش سخت گرفتم حس میکنم خودمم داغون شدم
_ته نکن
+چیکار
_بهم دست نزن
+چرا عشقم
_خیلی بدییی چرا ازم نکشیدی بیرون هاااا درد دادم کثافت
+خب الان میکشم بیرون
جیا رو ب خودم چسبوندم و اروم ازش کشیدم بیرون
_اییی
+چیشده
_ته بخاطر تو همجام درد میکنه
+کجات.؟
_سینه هام گردنم رونم شکمم
+باور کن من بوسش کنم خوب میشه
_بیشوررر
سرمو توی گردنش بردم و بوسش میکردم
چشمم ب خلقه ی توی دستش خورد میدرخشید
دستشو گرفتم
+خیلی بهت میاد
_میدونم
_ته ی بویی میاد
+اره بوی غذا میاد
_ایشششش
+چیشد عشقم تو ک بوی غذا رو دوست داری
_نه خالم بهم میخوره دیگ
+باشه بیا بریم حموم بعدشم بریم پایین
_اوکی
جیا بغل کردم باهم رفتیم توی حموم دوش رو باز کردم حموم کردیم و اومدیم بیرون و لباسامون رو پوشیدیم و رفتیم پایین
_صببخیر
م.جیا:سلام دختر خوشگلم
ب.جیا:صبحت بخیر قشنگم خوب خوابیدی؟
_حقیقتا ن
+چرا؟
_ب دلایلی
جین:جیاااا اون حلقه چیههه
+امممممم من ازش خاستگاری کردم
م.جیا:چییی جیا تو نباید بهمون بگی؟
_خب نگفتممم دیگ میخواستم به تهیونگ فرار کنم برم امریکا مامان ی خرفایی میزنیی خودت هم توشیی خب بلاخره بهتون میگفتم
ب.جیا:بلاخره ازش خاستگاری کردیی
+ارهههه ولی جیا خیلی وقته مال منه
_اهومممم
&ایشششش چندشااا
_ساکت شو سینگل بگور
&اگگگگگ
♡۲سال بعد♡
[جیا ویو]
من و تهیونگ خیلی خوبیمم باهم حتی الان ی بچه داریم ی پسر کوچولووو هنوز بچس تقریبا ۲سالشه شبیه تهیونگ چشماش لبش
£مامانیی
_جانمم مامان
£من بشتنی میقوام
_به بابایی میگم وقتی اومد بگیره عزیزم
£ب...بابا
زنگ زدم ب تهیونگ و بهش گفتم اومدنی بستنی بگیره
روی کاناپه نشستم و پسرم رو روی پام گزاشتم
£ماما
_جونم مامانی
شروع کردم ب قلقلک دادنش اونم فقط میخندید
£ایییی
بغلش کردم و توی بغلم گرفتمش بوسه ای ب گونش زدم توی بغلم تکونش میدادم و سرشو روی سینم کزاشت و خواب رفتم
+عشقم پس من چی؟
_شما جای خود دارین
گزاشتمش رو کاناپه و سمت ته رفتم وبوسه ای ب گونش زدم
♡و این گونه ای داستان ب پایان رسید♡
با تشکر از حمایت هاتوننن
۲۲.۳k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.