🄹🄴🄾🄽
{کانیا}
باز صدای این الارم کوفتی بلند شد یروز تخمی دیگه در انتظارمه ولی جالبش اونجاس که خشاب رو میکشم
از تخت دل کندم بلند شدم صورتمو شستم و جلوی ایینه وایستادم از کمد پیرهن مشکی و شلوار چرمم رو برداشتم و پوشیدم کیفمم برداشتم و رفتم پایین
(صدای زنگ گوشی)
این موقع صبح کیه.یارو ناشناسه
جواب دادم *مکالمه*
؟:الو خانم پارک
×بله بنال
؟:خیلی بی ادب شدیااا
×شما؟
؟: وی هستم
×اووو رقیب عزیزم حالت چطورا
وی:بخوبی تو منم خوبم
×ععع حالا بگو چرا زنگ زدی
وی:بیا انبار کارت دارم
×نمیام چون باهات کاری ندارم
وی:مهمه بیا بشینیم عین دوتا انسان حرف برنیم
×کدوم انبار
وی:همونی که شب قراره بهش حمله کنی
×بای
خیلی عجیبه نعنولا باهاشون در تماس نیستم اون باود یکی از بزگترین دشمن هامه...
سمت انبار کیم روندم تا رسیدم....
باز صدای این الارم کوفتی بلند شد یروز تخمی دیگه در انتظارمه ولی جالبش اونجاس که خشاب رو میکشم
از تخت دل کندم بلند شدم صورتمو شستم و جلوی ایینه وایستادم از کمد پیرهن مشکی و شلوار چرمم رو برداشتم و پوشیدم کیفمم برداشتم و رفتم پایین
(صدای زنگ گوشی)
این موقع صبح کیه.یارو ناشناسه
جواب دادم *مکالمه*
؟:الو خانم پارک
×بله بنال
؟:خیلی بی ادب شدیااا
×شما؟
؟: وی هستم
×اووو رقیب عزیزم حالت چطورا
وی:بخوبی تو منم خوبم
×ععع حالا بگو چرا زنگ زدی
وی:بیا انبار کارت دارم
×نمیام چون باهات کاری ندارم
وی:مهمه بیا بشینیم عین دوتا انسان حرف برنیم
×کدوم انبار
وی:همونی که شب قراره بهش حمله کنی
×بای
خیلی عجیبه نعنولا باهاشون در تماس نیستم اون باود یکی از بزگترین دشمن هامه...
سمت انبار کیم روندم تا رسیدم....
۶.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.