{غیر ممکن}

{غیر ممکن}
P19
+:نه کوک، نه، اینو نمیشه براورده کرد!
_:چرا میشه، وقتی مجبورت کنم معلومه که میشه.
گیول خواست فرار کنه که کوک لبشو برد طرف صورت گیول و با دست و لبش اون رو طرف خودش کشید و بوسیدش، عجیبه؟ نه برای اونا عجیب نیست!
_:کوک ولم کن دیگه!
+:اخه هنوز مونده چرا ناراحت میشی؟تا شب ادامه داره دختر، مثلا قراره باهام ازدواج کنیا! اگه ازدواج کردی باید بچه هم بدنیا بیاریما!
+:نه، من باهات ازدواج نمیکنم!
_:مگه انتخاب توعه؟من تصمیم میگیرم!
بحثشون داشت به جاهای باریک و خوار مادری میکشید و کوک هی مادر گیول به گا میداد که یهو یکی از خدمتکاران اومد
°:ارباب، اگه مزاحم شدم میتونم برم.
_:عم، خب نه نه ینی چیز.. عه ما میریم.خب گیول دیگه باید بریم!خدافس شما، ما دیگه بای بای میکنیم، بای بای!
کوک دست گیول و کشید و برد تو اتاقش
_:گیول، اخه تو اینقدر سینگل بگور بودی که منو جلو خدمتکاران میبوسی؟
+:کار من نبود، کار اقا بود، که خیلی هم اقاس اقاااا!
_:حالا نمیخواد بگی، اتاقو گذاشتی رو سرت شیک میزنی، عههه!
+:من کی داد زدم؟
_:گیول خواهشا منطقی باش!
+:چشم!
_:حالا شد.
+:الان چیکار میخوای بکنی؟
_:هه هه، ذهن منحرف و نمیشه کاریش کرد!منحرفی دیگه! منحرف!
+:کی من، هع، من از هفت جدت تو کمتر منحرف ترم!
_:اینجوریه؟
با بالش به جون هم افتادن،پای گیول پیچ خورد و گیول روی کوک باهم دیگه پخش زمین شدن کوک صورت گیولو گرفت و برد جلو...
شرط پارت بعد:5 لایک