{غیر ممکن}

{غیر ممکن}
P17
+؛ کوک، من هیچی تو حالت خوبه؟اگه خوب نباشی نفسام تموم میشه!بگو خوبی یا نه؟؟!(با داد)
_:هیش،بیبی گرل من حالم خوبه، بزار ادامه کیس رو انجام بدیم!
+:ولی..
_:هیشششش
برای اولین بار بود که نگرانش شدم و شروع کردم به عاشق شدنش،برای یک دقیقه فکر کردم، من فقط یه دو روزه باهاش اشنا شدم اخه چرا اینقدر،قلبم نگرانشه؟واقعا، من نمیتونم بدون اون زندگی کنم!اون تمام زندگی منه، تمامش!
کوک ویو:
تونستم عشق رو حس کنم،وقتی با اون حنجره ی ظریفش میگفت اگه خوب نباشی نفسام تموم میشه، اون و من واقعا برای هم ساخته شدیم، از یه گل درست شدیم،نفسام ون به هم بنده،نمیتونیم بدون هم زندگی کنیم!
لبش رو از لبش جدا کرد و بوسه ی عمیق ترین به لبش هدیه داد،حسی که اونجا بود کاملا متفاوت بود، تاحالا همچین حسی رو کسی حس نکرده، اونور دنیا دارن باهم میجنگن و اونها عشقشون رو ثابت میکنن،شگفت انگیزه!این دفعه واقعا لبهاشون رو جدا کردن.
_:من اونجا حقیرانه به نظر میرسیدم؟چطور بودم؟خیلی...
+:تو شیطان هم باشی برای من بهترینی،من هرگز ازت جدا نمیشم، مگه اینکه دیگه نتونم صدای او از پرنده هارو گوش ندم.کوک تو بهترینی بهترین، فقط مال من باش!
_:من فقط برای توعم دخترکم، برای تو!اگه یه روز نتونم ببینمت زنده بودن امکان پذیر نیست!