part
part:3
_____________________________________
هایجین: معمولوم هست چیکار میکنی یادت رفته رفته خواهرته
جونگکوک: از این به بعد ا هرکی به زن من توهین کنه زبونشون میبرم حالا میخواد هرکی باشه
جونگکوک دست ات رو گرفت رفت یالا
ات: تو که نامزد داری منو میخوای چیکار
جونگکوک: نامزد چیه تو حرفای اینو باور میکنی
ات: آره اگرم تو نامزد نداشته باشی من دارم تازه چند وقت دیگه عروسیمونه
جونگکوک شیشه ی مشروبی که روی میز بود رو پرت کرد و شکوند و نزدیک صورت ات شد و گردنشو محکم گرفت
جونگکوک: خفه شو تو مال منی اسم هر پسر دیگه هم بیاری هیچ کسو برات نمیزارم خانوادتو میفرستم ادن دنیا
(۲روز بعد )
*:قربان همسرتون دوروز خودشون بدون آب و غذا تو اتاق حبس کزدن و در باز نمیکنن
جونگکوک پاشد با خدمتکار رفت سمت اتاق ات کلید یدک انداخت و رفت داخل
ات: چی میخوای
جونگکوک: چرا چیزی نمیخوری اینجوری بدنت ضعیف میشه
ات: مهم نیس برو بیرون
جونگکوک: جمعه عروسیمونه به خودت برس نمیخوام لاغر به نظر بیای
ات: چی عروسی؟ *تعجب *
جونگکوک: آره
ات: حتا اگه بمیرمم باهات ازدواج نمیکنم
جونگکوک: مقاومت. دیگه فایده ای ندار کار ا کار گذشته
ات: من به خانوادم میگم اونوقت اونا نمیزارن با تو ازدواج کنم
جونگکوک: *خنده* فک کردی خانوادت حریف منن هیچی نیستن ما جمعه باهم ازدواج میکنیم
(جمعه روز عروسی)
ارایشگر: آرایشگر خیلی خوش شانسی که یه آدم خرپول گیرت اومده
ات: پول خوشبختی نمیاره من از این ازدواج راضی نیستم
آرایشگر: ولی من بجای تو بودم با کله میگفتم بله
ات:اگه میخوای تو بجای من ازدواج کن
آرایشگر : من که مثل توعه بی زیخت خر شانس نیستم
آرایشگر " تو آینه نگاه کردم که یهو آقای جئون رو دیدم
آرایشگر: ببخشید آقا معذرت میخوام بار اخرمه رحم کنید
جونگکوک: ببرین زبونشو ببرین
آرایشگر: توروخدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه ببخشد رحم کنید لطفا *گریه *
____________________________________
ادامه دارد....
_____________________________________
_____________________________________
هایجین: معمولوم هست چیکار میکنی یادت رفته رفته خواهرته
جونگکوک: از این به بعد ا هرکی به زن من توهین کنه زبونشون میبرم حالا میخواد هرکی باشه
جونگکوک دست ات رو گرفت رفت یالا
ات: تو که نامزد داری منو میخوای چیکار
جونگکوک: نامزد چیه تو حرفای اینو باور میکنی
ات: آره اگرم تو نامزد نداشته باشی من دارم تازه چند وقت دیگه عروسیمونه
جونگکوک شیشه ی مشروبی که روی میز بود رو پرت کرد و شکوند و نزدیک صورت ات شد و گردنشو محکم گرفت
جونگکوک: خفه شو تو مال منی اسم هر پسر دیگه هم بیاری هیچ کسو برات نمیزارم خانوادتو میفرستم ادن دنیا
(۲روز بعد )
*:قربان همسرتون دوروز خودشون بدون آب و غذا تو اتاق حبس کزدن و در باز نمیکنن
جونگکوک پاشد با خدمتکار رفت سمت اتاق ات کلید یدک انداخت و رفت داخل
ات: چی میخوای
جونگکوک: چرا چیزی نمیخوری اینجوری بدنت ضعیف میشه
ات: مهم نیس برو بیرون
جونگکوک: جمعه عروسیمونه به خودت برس نمیخوام لاغر به نظر بیای
ات: چی عروسی؟ *تعجب *
جونگکوک: آره
ات: حتا اگه بمیرمم باهات ازدواج نمیکنم
جونگکوک: مقاومت. دیگه فایده ای ندار کار ا کار گذشته
ات: من به خانوادم میگم اونوقت اونا نمیزارن با تو ازدواج کنم
جونگکوک: *خنده* فک کردی خانوادت حریف منن هیچی نیستن ما جمعه باهم ازدواج میکنیم
(جمعه روز عروسی)
ارایشگر: آرایشگر خیلی خوش شانسی که یه آدم خرپول گیرت اومده
ات: پول خوشبختی نمیاره من از این ازدواج راضی نیستم
آرایشگر: ولی من بجای تو بودم با کله میگفتم بله
ات:اگه میخوای تو بجای من ازدواج کن
آرایشگر : من که مثل توعه بی زیخت خر شانس نیستم
آرایشگر " تو آینه نگاه کردم که یهو آقای جئون رو دیدم
آرایشگر: ببخشید آقا معذرت میخوام بار اخرمه رحم کنید
جونگکوک: ببرین زبونشو ببرین
آرایشگر: توروخدا غلط کردم دیگه تکرار نمیشه ببخشد رحم کنید لطفا *گریه *
____________________________________
ادامه دارد....
_____________________________________
- ۷.۰k
- ۲۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط