part

part:4
_____________________________________
آرایشگر رو بردن و جونگکوک از پشت نزدیک ات که نشسته بود شد و صورتشو از بغل گوش ات آورد نزدیک و زمزمه کرد...

جونگکوک: تو نظرت چیه عزیزم بنظرت خیلی خوش شانسی که با من ازدواج میکنی

ات پوزخندی زد ولی حرفی نزد و جونگکوک بوسه ای روی لپ ات کاشت

جونگکوک: حرفی نشنیدم!
ات: نظره من اینه که با تو بودن خودش یه نوع مرگه

جونگکوک صورتشو برد عقب و نفس عمیق کشید و دوباره صورتشو آورد نزدیک ات

جونگکوک: ولش کن امروز بهترین روز عمرمه میخوام خوشحال باشم
ات: ولی برای من بدترین روز عمرمه
جونگکوک: کاری میکنم از ثانیه به ثانیه زندگیت لذت ببری فقط کافیه زن من باشی
&:قربان همچی آماده هس
جونگکوک: باشه... ماشین آماده کن

ماشین اومد در آرایشگاه و جونگکوک دست ات رو گرفت و رفتن سوار شدن کلی عکاس بود اونجا عروسی پر شکوهی بود ولی ات همچنان ناراضی بود یه سمت تالار حرکت کزدن کزدن بعد چندمین رسیدن جونگکوک و ات دست تو دست هم پیاده شدن و رفتن داخل تالار ات بخاطر خانوادش مجبور بود خودشو راضی و خوشحال نشون بده و لبخند بزنه همه تو دلشون راضی بودن و لبخند میزدن بجز ات ؛ لونا و هایجین که وانمود میکردن از این عروسی راضی هستند جونگکوک و ات رفتن رو سکو وایستادن و جونگکوک کمر ات رو گرفت و نزدیک خودش کرد و پیشونیش رو بوسید در همون حین ات زمزمه کرد ...


ات: فک نکن راضیم فقط بخاطر خانوادم

جونگکوک بوسه ای روی پیشونی ات کاشت و آروم گفت...

جونگکوک: خیالی نیس

عاقد اومد و شروع کرد به خوندن خطبه

عاقد: آیا بنده وکیلم شمارا به عقد دائم جئون جونگکوک دربیاورم تا تا ابد بدبخت ... یعنی خوشبخت بشین ینده وکیلم؟
...: عروس رفته گل بچینه
عاقد: برای بار دوم عرض میکنم وکیلم؟
...: عروس رفت گل بچینه شهرداری گرفتنش🗿😂
عاقد: برای بار سوم عرض میکنم وکیلم؟

ات مکث بزرگی کرد و همه تو سرشون این بود که چرا بعله رو نمیگه بعد چند مین گفت

ات: بله
_^_______________________________
ادامه دارد €
__________________________________
دیدگاه ها (۶)

part:5____________________________صدای دست جیغ تو سالن بلند ...

Part:۶_______________________________(صبح)ات" صبح با دستی رو...

https://splus.ir/Saparak12چنل اولم تو سروش👆🏻https://splus.ir...

part:3_____________________________________ هایجین: معمولوم ...

دوست پسر دمدمی مزاج

#رُز_زخمی_منPart. 61صبح زود بود. آفتاب هنوز کامل بالا نیامده...

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط