ارباب مافیا
ارباب مافیا
Part 7
جونگکوک:ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت: عایییی سرم..... اره خوبم
جونگکوک: بیا قرصاتو بخور
ا.ت:ممنونم ارباب
جونگکوک:هی دیگه نمی خواد بهم بگی ارباب باهام راحت باش باشه؟
ا.ت:ب..باشه
جونگکوک:چجوری افتادی تو استخر
ا.ت:همونجوری که گفتی رفتم یکم استراحت کنم که یکی از پشت هولم داد
جونگکوک:ندیدی کی بود؟
ا.ت:نه ندیدمش
جونگکوک:باشه بعدا خودم حلش میکنم...چرا غذا نخوردی؟
ا.ت:میل نداشتم
جونگکوک:باشه .......یونا لطفا یه کاسه سوپ بیار
یونا در زد تق تق
جونگکوک: بیا تو
یونا:عاممم جونگکوکی ببخشید بابت.....(ا.ت رو دید)
یونا:تو اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:مشکلی داری یونا بعدشم بهت گفتم منو ارباب صدا کن نه جونگکوک ....فهمیدی؟(اخرش با داد)
یونا:بله ارباب(عصبی)یه بلایی سرت بیارم ا.ت وایسا تو ذهنش
جونگکوک:خب حالا باید تا ته این سوپ رو بخوری
ا.ت:نه نمیخورم
جونگکوک:چرا باید بخوری بیا بگو عااااااا
ا.ت:خیلی کیوتی
جونگکوک:عه حالا که اینطوره اگه نمی خوای اون روی خشنمو ببینی باید سوپتو بخوری
ا.ت:نه دوست ندارم روی خشنتو ببینم پس میخورم
جونگکوک(خنده)
جونگکوک:خب سوپتم که خوردی افرین دختر خوب حالا بگیر بخواب نبینم شیطونی کنیا
ا.ت:یااااا چرا با من مثل بچه ۳ ساله ها رفتار میکنی
جونگکوک:چون بچه سه ساله ای
ا.ت:عههه نخیرم من ۲۳ سالمهههه
جونگکوک:باشه باشه بگیر بخواب(خنده)
چشماشو بست منم موهاشو نوازش کردم که از تعجب چشماش چهارتا شد
جونگکوک:چیه نمیتونم دوست دخترمو نوازش کنم
ا.ت:چی دوست دخترتت😳
جونگکوک:اره من یه حسایی پیدا کردم حسم یه طرفست یا توهم همینجوری
ا.ت:عمممم خب راستش یه طرفه نیست ولی میتوتستی یکم رمانتیک باشی😐
جونگکوک:فعلا مریضی بعدا جبران میکنم😂
ا.ت:باشه(خجالت)
جونگکوک :خب دیگه بگیر بخواب (موهاشو نوازش کرد که کم کم خوابش برد)
ویو جونگکوک
راست میگفت یکم یهویی بهش اعتراف کردم ولی بعدا براش جبران میکنم رفتم دوربین رو چک کردم که دیدم ا.ت اوند کنار استخر وایساد که یهو یه دختر اومد هولش داد یکم دقت کردم فهمیدم اون.......
Part 7
جونگکوک:ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت: عایییی سرم..... اره خوبم
جونگکوک: بیا قرصاتو بخور
ا.ت:ممنونم ارباب
جونگکوک:هی دیگه نمی خواد بهم بگی ارباب باهام راحت باش باشه؟
ا.ت:ب..باشه
جونگکوک:چجوری افتادی تو استخر
ا.ت:همونجوری که گفتی رفتم یکم استراحت کنم که یکی از پشت هولم داد
جونگکوک:ندیدی کی بود؟
ا.ت:نه ندیدمش
جونگکوک:باشه بعدا خودم حلش میکنم...چرا غذا نخوردی؟
ا.ت:میل نداشتم
جونگکوک:باشه .......یونا لطفا یه کاسه سوپ بیار
یونا در زد تق تق
جونگکوک: بیا تو
یونا:عاممم جونگکوکی ببخشید بابت.....(ا.ت رو دید)
یونا:تو اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:مشکلی داری یونا بعدشم بهت گفتم منو ارباب صدا کن نه جونگکوک ....فهمیدی؟(اخرش با داد)
یونا:بله ارباب(عصبی)یه بلایی سرت بیارم ا.ت وایسا تو ذهنش
جونگکوک:خب حالا باید تا ته این سوپ رو بخوری
ا.ت:نه نمیخورم
جونگکوک:چرا باید بخوری بیا بگو عااااااا
ا.ت:خیلی کیوتی
جونگکوک:عه حالا که اینطوره اگه نمی خوای اون روی خشنمو ببینی باید سوپتو بخوری
ا.ت:نه دوست ندارم روی خشنتو ببینم پس میخورم
جونگکوک(خنده)
جونگکوک:خب سوپتم که خوردی افرین دختر خوب حالا بگیر بخواب نبینم شیطونی کنیا
ا.ت:یااااا چرا با من مثل بچه ۳ ساله ها رفتار میکنی
جونگکوک:چون بچه سه ساله ای
ا.ت:عههه نخیرم من ۲۳ سالمهههه
جونگکوک:باشه باشه بگیر بخواب(خنده)
چشماشو بست منم موهاشو نوازش کردم که از تعجب چشماش چهارتا شد
جونگکوک:چیه نمیتونم دوست دخترمو نوازش کنم
ا.ت:چی دوست دخترتت😳
جونگکوک:اره من یه حسایی پیدا کردم حسم یه طرفست یا توهم همینجوری
ا.ت:عمممم خب راستش یه طرفه نیست ولی میتوتستی یکم رمانتیک باشی😐
جونگکوک:فعلا مریضی بعدا جبران میکنم😂
ا.ت:باشه(خجالت)
جونگکوک :خب دیگه بگیر بخواب (موهاشو نوازش کرد که کم کم خوابش برد)
ویو جونگکوک
راست میگفت یکم یهویی بهش اعتراف کردم ولی بعدا براش جبران میکنم رفتم دوربین رو چک کردم که دیدم ا.ت اوند کنار استخر وایساد که یهو یه دختر اومد هولش داد یکم دقت کردم فهمیدم اون.......
۱۸.۷k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.