وقتی از پرورشگاه آورده بودنت فصل دو
وقتی از پرورشگاه آورده بودنت فصل دو
پارت ۸
سلام
:بلاخره آمدی
اون کی بود؟
جنگکوک بود دیگه
: میدونه آمدی منو ببینی؟
فک میکنه یکی از دوستامی
:آهان
خوب نگا من تصمیم گرفتم بات کار کنم
: خوبه
خوب نگا ما ی ریس داریم ریس بزرگ تو باید کاملن ب حرفش گوش بدی
اینکه اوکیه من فق میخام انتقامم رو از اون کوک عوضی بگیرم( گریه)
: گریه نکن
میشه بغلم کنی
: اوک( کلارا بغلش کرد و ردیاب رو چسبوند ب گوشواره هاش ب هر بدبختی
مرسی
:خوب من میرم
ویو الان چهار هفتس ک کلارا با باند kom در ارتباط هست و اونا فک میکنن ک کلارا داره ب اونا کمک میکنه
و الان کلارا ی جورایی با ریس باند یعنی جانگ هی توی رابطس ولی کوک اینو میدونه و این ی نقشست
کوک عزیزم من دارم میرم
_ اول ی بغل بده کل روز نیستی
خاستم کوک رو بغل کنم ک ی لحظه حالم بد شد و سریع رفتم سمت سرویس بهداشتی
و کلی بالا آوردم
_ خوبی عزیزم
اره
_ فک کنم وقتشه
چی؟
_ قراره بابا بشم
کوککک اگه حامله باشم چی آخه توی این موقعیت
_ مگه بده
اره پس بد نیست؟
_نه
کوک تو میدونی ک من الان ی رابطه فیک دارم
_ خوب بگو از من حامله شدی
خوب خره نمیگه. بچه رو بنداز
_بگو میخام بچه رو نگه دارم
ولی تو براش پدری کن سریع خر میشه
چون تو پسری
_ استاپپپ من پسر نیستم من ی مردم
باشه چون تو مردی مردا بیشتر همدیگه رو میفهمن
_حالا بیا بریم دکتر
باشه بریم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ب سمت بیمارستان رفتیم داخل نوبت گرفتیم
ویو بعد معاینه
± خانوم جعون شما باردار هستید
ولی چون بدنتون ی خورده کم خون هست مراقبت بیشتر میخاد
باید از همین الان دست بکار بشید دیگه قهوه چای کالا چیزای ک کافئین دار نباید بخورید
مشروب و الکل خیلی خیلی کم یا حتی اگه میتونید اصلا
ماه های آخر بار داری اشکال نداره مشروب بخورید ولی الکل رو سعی کنید ک نخورید
و غذای پر ویتامین حتما بخورید وو ورزش هروز صب پیاده روی ولی ندو فق راه برو
خیلی ممنون
_الان چند وقتش هست
±الان سه هفته
خیلی ممنون
ویو خونه
_ وایییی چقدر خوشحالممم
بلاخره حس مادر بودن
_کلارا دلم میخاد محکم بعلت کنم ولی نمیشه
یواش ک میشه
همو بغل کردیم
بزار ی پیام بدم بگم امروز رو نمیرم
_باشه
خلاصه کل امروز رو آهنگ گذاشتیم رقصیدم برای اسم بچه فکر کردیم
آشپزی کردیم و فیلم دیدم
تمام
حمایت یادتون نرههه
پارت ۸
سلام
:بلاخره آمدی
اون کی بود؟
جنگکوک بود دیگه
: میدونه آمدی منو ببینی؟
فک میکنه یکی از دوستامی
:آهان
خوب نگا من تصمیم گرفتم بات کار کنم
: خوبه
خوب نگا ما ی ریس داریم ریس بزرگ تو باید کاملن ب حرفش گوش بدی
اینکه اوکیه من فق میخام انتقامم رو از اون کوک عوضی بگیرم( گریه)
: گریه نکن
میشه بغلم کنی
: اوک( کلارا بغلش کرد و ردیاب رو چسبوند ب گوشواره هاش ب هر بدبختی
مرسی
:خوب من میرم
ویو الان چهار هفتس ک کلارا با باند kom در ارتباط هست و اونا فک میکنن ک کلارا داره ب اونا کمک میکنه
و الان کلارا ی جورایی با ریس باند یعنی جانگ هی توی رابطس ولی کوک اینو میدونه و این ی نقشست
کوک عزیزم من دارم میرم
_ اول ی بغل بده کل روز نیستی
خاستم کوک رو بغل کنم ک ی لحظه حالم بد شد و سریع رفتم سمت سرویس بهداشتی
و کلی بالا آوردم
_ خوبی عزیزم
اره
_ فک کنم وقتشه
چی؟
_ قراره بابا بشم
کوککک اگه حامله باشم چی آخه توی این موقعیت
_ مگه بده
اره پس بد نیست؟
_نه
کوک تو میدونی ک من الان ی رابطه فیک دارم
_ خوب بگو از من حامله شدی
خوب خره نمیگه. بچه رو بنداز
_بگو میخام بچه رو نگه دارم
ولی تو براش پدری کن سریع خر میشه
چون تو پسری
_ استاپپپ من پسر نیستم من ی مردم
باشه چون تو مردی مردا بیشتر همدیگه رو میفهمن
_حالا بیا بریم دکتر
باشه بریم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ب سمت بیمارستان رفتیم داخل نوبت گرفتیم
ویو بعد معاینه
± خانوم جعون شما باردار هستید
ولی چون بدنتون ی خورده کم خون هست مراقبت بیشتر میخاد
باید از همین الان دست بکار بشید دیگه قهوه چای کالا چیزای ک کافئین دار نباید بخورید
مشروب و الکل خیلی خیلی کم یا حتی اگه میتونید اصلا
ماه های آخر بار داری اشکال نداره مشروب بخورید ولی الکل رو سعی کنید ک نخورید
و غذای پر ویتامین حتما بخورید وو ورزش هروز صب پیاده روی ولی ندو فق راه برو
خیلی ممنون
_الان چند وقتش هست
±الان سه هفته
خیلی ممنون
ویو خونه
_ وایییی چقدر خوشحالممم
بلاخره حس مادر بودن
_کلارا دلم میخاد محکم بعلت کنم ولی نمیشه
یواش ک میشه
همو بغل کردیم
بزار ی پیام بدم بگم امروز رو نمیرم
_باشه
خلاصه کل امروز رو آهنگ گذاشتیم رقصیدم برای اسم بچه فکر کردیم
آشپزی کردیم و فیلم دیدم
تمام
حمایت یادتون نرههه
۷۶۳
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.