꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 16
( از زبان ا/ت)
( چند روز بعد)
امروز روز مهمونی یونا بود
من توی این چند روز رابطه ام با جونگ کوک و بقیه اعضای مدرسه بهتر شده
و دیگه از اون رو به بعد اون پسرا هم نیومدن پیشم
یونا میگفت باید خیلی خوشگل بشم برای همین خودش برام لباس انتخاب کرد ( یونا هم می دونه که قراره جونگ کوک از ا/ت خواسته گاری کنه)
یونا امد خونم
یونا : ا/ت بدو بدو ممکنه دیرمون بشه بیا برو سری این لباس رو بپوش
ا/ت : ب باشه
( چند دقیقه بعد)
یونا : ا/ت او..... وای چقدر این لباس بهت میاد دختر( عکس لباس رو می زارم)
ا/ت : واقعا
یونا : اره... بیا می خوام ارایشت کنم ( عکس ارایش ا/ت رو هم می زارم)
یونا : به به ببین چه کردم
وقتی خودمو توی اینه نگاه کردم خودمم یک لحظه تعجب کردم واو چه خوشگل شده بودم
که صدای در امد
فکر کردم جونگ کوکه برای همین سری رفتم با اشتیاق در رو باز کردم که با جیمین مواجه شدم
ا/ت : ا سلام
جیمین : سلام ببخشید حتما منتظر جونگ کوک بودی خب راستش جونگ کوک یه کاری داشت می خواست من بیام دنبال تو و یونا
ا/ت : اها
یونا: عه جیمین امدی بیا بریم
( چند دقیقه بعد توی ماشین)
ا/ت : وای یونا من خیلی خوابم میاد میشه هر وقت رسیدیم به من خبر بدی
یونا : اره
( از زبان یونا)
جیمین : خوابید؟
یونا : اوهوم
جیمین : خیلی خوشگل شده ( ناراحت)
یونا : اره وای چرا ناراحتی
جیمین : راستش... منم ا/ت رو خیلی دوست دارم وای امشب قراره مال یک نفر دیگه بسه عذابم میده
یونا : چ. چی داری میگی؟
جیمین :......
یونا : یعنی تو واقعا....
جیمین : اوهوم
یونا : پس چرا زود تر نگفتی
جیمین : چون از حسم مطمئن نبودم
یونا : ناراحت نباش یادت میره
جیمین : اوهوم
سلام بچه ها
ببخشید روم نمیشه دارم باهاتون حرف می زنم 😣☹️
می خواستم بگم من خیلی خیلی کار داشتم
و ما هر روز امتحان داریم
و از اونجایی که من کلاس ششمم خیلی درسامون مهمه
و کلا معذرت می خوام
فوش ازاده توی کامنت 😂
و اینکه می خواستم کلا ازتون معذرت خواهی کنم 🥲
تا پارت بعدی که فردا می زارم منتظر بمونید عشقای من 🖤
Part 16
( از زبان ا/ت)
( چند روز بعد)
امروز روز مهمونی یونا بود
من توی این چند روز رابطه ام با جونگ کوک و بقیه اعضای مدرسه بهتر شده
و دیگه از اون رو به بعد اون پسرا هم نیومدن پیشم
یونا میگفت باید خیلی خوشگل بشم برای همین خودش برام لباس انتخاب کرد ( یونا هم می دونه که قراره جونگ کوک از ا/ت خواسته گاری کنه)
یونا امد خونم
یونا : ا/ت بدو بدو ممکنه دیرمون بشه بیا برو سری این لباس رو بپوش
ا/ت : ب باشه
( چند دقیقه بعد)
یونا : ا/ت او..... وای چقدر این لباس بهت میاد دختر( عکس لباس رو می زارم)
ا/ت : واقعا
یونا : اره... بیا می خوام ارایشت کنم ( عکس ارایش ا/ت رو هم می زارم)
یونا : به به ببین چه کردم
وقتی خودمو توی اینه نگاه کردم خودمم یک لحظه تعجب کردم واو چه خوشگل شده بودم
که صدای در امد
فکر کردم جونگ کوکه برای همین سری رفتم با اشتیاق در رو باز کردم که با جیمین مواجه شدم
ا/ت : ا سلام
جیمین : سلام ببخشید حتما منتظر جونگ کوک بودی خب راستش جونگ کوک یه کاری داشت می خواست من بیام دنبال تو و یونا
ا/ت : اها
یونا: عه جیمین امدی بیا بریم
( چند دقیقه بعد توی ماشین)
ا/ت : وای یونا من خیلی خوابم میاد میشه هر وقت رسیدیم به من خبر بدی
یونا : اره
( از زبان یونا)
جیمین : خوابید؟
یونا : اوهوم
جیمین : خیلی خوشگل شده ( ناراحت)
یونا : اره وای چرا ناراحتی
جیمین : راستش... منم ا/ت رو خیلی دوست دارم وای امشب قراره مال یک نفر دیگه بسه عذابم میده
یونا : چ. چی داری میگی؟
جیمین :......
یونا : یعنی تو واقعا....
جیمین : اوهوم
یونا : پس چرا زود تر نگفتی
جیمین : چون از حسم مطمئن نبودم
یونا : ناراحت نباش یادت میره
جیمین : اوهوم
سلام بچه ها
ببخشید روم نمیشه دارم باهاتون حرف می زنم 😣☹️
می خواستم بگم من خیلی خیلی کار داشتم
و ما هر روز امتحان داریم
و از اونجایی که من کلاس ششمم خیلی درسامون مهمه
و کلا معذرت می خوام
فوش ازاده توی کامنت 😂
و اینکه می خواستم کلا ازتون معذرت خواهی کنم 🥲
تا پارت بعدی که فردا می زارم منتظر بمونید عشقای من 🖤
۲۵.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.