꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
ℙ𝕒𝕣𝕥 اخر
( از زبان ا / ت)
یونا : ا/ت ا/ت
ا/ت : هومممم
یونا : بیدار شو
ا/ت : رسیدم؟
یونا : نه تازه داریم راه می افتیم
ا/ت : 😶😐
یونا : بیا
ا/ت : اخخخ چقدر خسته بودم
یونا : بدووووووو
ا/ت : امدمممممم
یونا : وایسا وایسا جیمینم بیاد
ا/ت : اوممم
جیمین : اخ ببخشید منتظرتون گذاشتم
یونا : بیا
ا/ت : چرا خونه تاریکه هنوز مهمو.......
یک دفعه چراغ ها روشن شد
و همه همکلاسیام جونگ کوک.....
یونا و جیمین رفتن بین مهمون ها و بعدش جونگ کوک از بینشون امد بیرون و جلوم زانو زد
ا/ت : چی .. چیکار می کنی
جونگ کوک : ا/ت قبول می کنی جوجه اردک و ملکه زندگی من بشی ؟
اشک از گوشه چشمم ریخت و سرم رو بالا پایین کردم
بعد حلقه رو دستم کرد و فورا بغلم کرد و اروم جوری که فقط خودمو بشنویم گفت
جونگ کوک : مرسی که به زندگیم امدی
( ۳ ساعت بعد)
ا/ت : یونا من میرم پشت بوم یک ذره هوا بخورم
یونا : باشه
رفتم پشت بوم
چقدر امشب قشنگ بود
داشتم به اسمون نگاه می مردم که.....
جونگ کوک : تنهایی خوش میگذره حد عقل بیا بشید
( اونجا یک سری صندلی ها یک نفر و دو نفره داشت داشت )
یکی از اون صندلی های دو نفره رو اورد
بغلم کرد و گفتم
جونگ کوک : ببین چقدر امشب قشنگه
ا/ت : اوهوم
جونگ کوک : ا/ت من خیلی دوستت دارم
ا/ت: من بیشتر
جونگ کوک : من خیلی بیشتر
پایان فصل یک.......🖤
بچه ها میدونم زود تموم شد ولی می خواستم زود تر فیک جدید رو شروع کنم و اینکه این فیک فصل دوم هم داره پس منتظرش باشد 😜
ℙ𝕒𝕣𝕥 اخر
( از زبان ا / ت)
یونا : ا/ت ا/ت
ا/ت : هومممم
یونا : بیدار شو
ا/ت : رسیدم؟
یونا : نه تازه داریم راه می افتیم
ا/ت : 😶😐
یونا : بیا
ا/ت : اخخخ چقدر خسته بودم
یونا : بدووووووو
ا/ت : امدمممممم
یونا : وایسا وایسا جیمینم بیاد
ا/ت : اوممم
جیمین : اخ ببخشید منتظرتون گذاشتم
یونا : بیا
ا/ت : چرا خونه تاریکه هنوز مهمو.......
یک دفعه چراغ ها روشن شد
و همه همکلاسیام جونگ کوک.....
یونا و جیمین رفتن بین مهمون ها و بعدش جونگ کوک از بینشون امد بیرون و جلوم زانو زد
ا/ت : چی .. چیکار می کنی
جونگ کوک : ا/ت قبول می کنی جوجه اردک و ملکه زندگی من بشی ؟
اشک از گوشه چشمم ریخت و سرم رو بالا پایین کردم
بعد حلقه رو دستم کرد و فورا بغلم کرد و اروم جوری که فقط خودمو بشنویم گفت
جونگ کوک : مرسی که به زندگیم امدی
( ۳ ساعت بعد)
ا/ت : یونا من میرم پشت بوم یک ذره هوا بخورم
یونا : باشه
رفتم پشت بوم
چقدر امشب قشنگ بود
داشتم به اسمون نگاه می مردم که.....
جونگ کوک : تنهایی خوش میگذره حد عقل بیا بشید
( اونجا یک سری صندلی ها یک نفر و دو نفره داشت داشت )
یکی از اون صندلی های دو نفره رو اورد
بغلم کرد و گفتم
جونگ کوک : ببین چقدر امشب قشنگه
ا/ت : اوهوم
جونگ کوک : ا/ت من خیلی دوستت دارم
ا/ت: من بیشتر
جونگ کوک : من خیلی بیشتر
پایان فصل یک.......🖤
بچه ها میدونم زود تموم شد ولی می خواستم زود تر فیک جدید رو شروع کنم و اینکه این فیک فصل دوم هم داره پس منتظرش باشد 😜
۲۹.۰k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.