ادامش

ات خیلی وقته ندیدمتااا
_راست میگه دلمون برات تنگ شده بود
÷)پسره
÷نگفته بودید همچین دوست زیبایی داری
هانا:چشمت رو درویش کن هول خان رل داره خدش
÷راست میگه بانو؟
ات:ارع
÷اما من ب رلش کاری ندارم
هانا:اوکیه تو باهاش لاس بزن بعد رلش تورو از خشتک اویزون کرد نگی نگفتما
÷خاب حالا
*چند ساعت بعد
الان چند ساعتی میشد ک اینا اینجان
اما بلاخره میخان برن
ب کوک زنگ زدم اما جواب نداد منم دیگه زنگ نزدم چون گفته بود نمیتونه جواب بده
_خب دیگه بچه ساعت 9 شبه بریم
+من امادم فقط قبلش عکس بگیریم
÷من موافقم شماها چی؟
هانا :منم مشکل ندارم
ات:منم اوکیم
+خب کجا عکس بگیریم قشنگ تر میشه؟
هانا :ب نظرم جلوی اینه عکس بگیریم قشنگ میشه
خلاصه ک بلند شدیم و رفتیم جلوی اینه هانا کرم بکنه انگار جاقطع بود
من رفتم اون گوشه وایستادم هانا هم اکمد پیش من اون پسره هم اومد و دستشو گذاشت رو پهلوم
ات:چیکا....
÷عکسه دیگه
حرفی نزدم تا سریع عکس بگیرن و خلاص شم از دستشون
+چ قشنگ شد اینو حتما استوری میکنم
_منم همینطور
خلاصه ک همه قرار شد استوری کنن
منه بدبختم گزاشتم
اینا رفتن
منم همونجا رو مبل لم دادم
ی دقیقه ع استوری ک گزاشتم نگذشته بود ک صدا ی نوتیف گوشیم اومد
بنظرتون کی بود؟؟؟
دیدگاه ها (۲)

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_71ی دقیقه ع استوری ک گزاشتم نگذش...

ادامشششششض

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_70کوک:باشه فندوقمبعد باهم میرن پ...

#تنفر_تا_عشق #اد_جئون #پارت_69جیمین:دست تو نیست مجبوریکوک:ام...

پارت ۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط