رمان
#رمان
#سخت_ترین_کارم
#part:27
*ویو ا.ت*
ا.ت:اجوما این دوتا بخاطر هیچ و پوچ داشتن دعوا میکردن بعد که خواستم ساکتشون کنم با پر رویی جوابمو میدن منم گفتم اینا خیلی وقته ادبشون نکردیم باید یکم ادبشون کنم
تهیونگ و هانی باهم:اجوماااااااا ما کاری نکردیم فقط داشتیم حرف میزدیم بیرحم فک کرده داریم دعوا میکنیم
اجوما:اخییییییییی باشه حتما برا خانم سو تفاهم ایجاد شده
ا.ت:اجوما چه سوءتفاهمی خودم دیدم و شنیدم بزار یکم بزنمشون حالیشون شه
اجوما:من نمیزارم
ا.ت:ولی اجوماااااااااا
اجوما:ولی و اما نداریم بیاید داخل رستوران کوچیکم براتون یکم نودل بیارم بخورید راحت بشید خوشمزه درستش میکنم روش یکم آبلیمو و سس میزارم گرم میارم براتون یکمم دسر دیگه چی میخواید؟
ا.ت و تهیونگ و هانی اب دهنشونو قورت دادن و باهم گفتن:واقعا
اجوما:ارههه
ا.ت:ولی ما کار داریم
اجوما:فقط ۱۰ دقیقه بیشتر وقت نمیگیره بیاید بخورید دیگه
ا.ت:باشه
رفتیم داخل و نشستیم اجوما رفت برامون نودل بیاره
ا.ت:تهیونگ به دوستات زنگ بزن بیان باهم بخوریم
تهیونگ:فکر خوبیه به اون وو هم بگم؟
ا.ت:اره دیگه اونم دوستته
تهیونگ:اوکی
تهیونگ به اعضا زنگ زد و بعد ۱۰ مین با اون وو رسیدن
اعضا+اون وو:سلام
تهیونگ و ا.ت و هانی:سلام
ا.ت:بیاید بشینید
اومدن نشستن
جین:بابا میومد خونم براتون بهترین غذا رو درست میکردم
اجوما اومد و حرف جین رو شنید
وقتی شنیدش رفت پیشش و گوشش رو کشید
اجوما:ای پسرک شیطون اول غذامو بخور بعد بگو بهترین غذا رو من درست میکنم(اداشو درمیاره)
جین:اخ اخ اخ اجوما نکن
همه داشتن بهشون میخندیدن
اون وو:اجوما من گشنمه
جونگکوک:اره اجوما منم همینطور
اجوما:الان براتون بهترین نودل رو میارم قشنگ سیرتون میکنه
اجوما رفت و نودل ها رو اورد
جی هوپ:اووووووووووو چه بوی خوبی داره
یونگی:حتما مزش عالیه
جیمین:اجوما بدش به من من زود میخورمش
نامجون:بچه ها اروم باشید یواش یواش(با خنده)
تهیونگ:اجوما منو که فراموش نکردی
اجوما:من همشونو فراموش میکنم تو رو فراموش نمیکنم
همه با صدای معترض گفتن
همه:اجومااااااااااا
اجوما:شوخی کردم بابا
نودل ها رو خوردیم و تموم کردیم
هانی:وای دارم میترکم خیلی خوردم ای ای دارم منفجر میشم
تهیونگ و جیمین:اوکی بیاید از ۱تا۱۰ بشماریم تا منفجر بشه
جین و جی هوپ:۱و۲و۳
هانی:یااااااااا ساکت میشید یا نه
جونگکوک:نمیشیم ههههههه(میخنده)
هانی:نمیشی نه؟ فرار کن تا دستم بهت نخورده
جونگکوک:اوکی اروم باش بابا(با خنده)
اون وو:میگما بیاید ی روز قرار بزاریم همگی بریم بیرون چی میگید؟
هانی و ا.ت:دقیقا ما برا چی باید با شما بیایم خیلی بیکارتونیم
اون وو:باید از خداتونم باشه با ما میاید بیرون
هانی و ا.ت:بخوام نباشه
داشتیم حرف میزدیم که
#سخت_ترین_کارم
#part:27
*ویو ا.ت*
ا.ت:اجوما این دوتا بخاطر هیچ و پوچ داشتن دعوا میکردن بعد که خواستم ساکتشون کنم با پر رویی جوابمو میدن منم گفتم اینا خیلی وقته ادبشون نکردیم باید یکم ادبشون کنم
تهیونگ و هانی باهم:اجوماااااااا ما کاری نکردیم فقط داشتیم حرف میزدیم بیرحم فک کرده داریم دعوا میکنیم
اجوما:اخییییییییی باشه حتما برا خانم سو تفاهم ایجاد شده
ا.ت:اجوما چه سوءتفاهمی خودم دیدم و شنیدم بزار یکم بزنمشون حالیشون شه
اجوما:من نمیزارم
ا.ت:ولی اجوماااااااااا
اجوما:ولی و اما نداریم بیاید داخل رستوران کوچیکم براتون یکم نودل بیارم بخورید راحت بشید خوشمزه درستش میکنم روش یکم آبلیمو و سس میزارم گرم میارم براتون یکمم دسر دیگه چی میخواید؟
ا.ت و تهیونگ و هانی اب دهنشونو قورت دادن و باهم گفتن:واقعا
اجوما:ارههه
ا.ت:ولی ما کار داریم
اجوما:فقط ۱۰ دقیقه بیشتر وقت نمیگیره بیاید بخورید دیگه
ا.ت:باشه
رفتیم داخل و نشستیم اجوما رفت برامون نودل بیاره
ا.ت:تهیونگ به دوستات زنگ بزن بیان باهم بخوریم
تهیونگ:فکر خوبیه به اون وو هم بگم؟
ا.ت:اره دیگه اونم دوستته
تهیونگ:اوکی
تهیونگ به اعضا زنگ زد و بعد ۱۰ مین با اون وو رسیدن
اعضا+اون وو:سلام
تهیونگ و ا.ت و هانی:سلام
ا.ت:بیاید بشینید
اومدن نشستن
جین:بابا میومد خونم براتون بهترین غذا رو درست میکردم
اجوما اومد و حرف جین رو شنید
وقتی شنیدش رفت پیشش و گوشش رو کشید
اجوما:ای پسرک شیطون اول غذامو بخور بعد بگو بهترین غذا رو من درست میکنم(اداشو درمیاره)
جین:اخ اخ اخ اجوما نکن
همه داشتن بهشون میخندیدن
اون وو:اجوما من گشنمه
جونگکوک:اره اجوما منم همینطور
اجوما:الان براتون بهترین نودل رو میارم قشنگ سیرتون میکنه
اجوما رفت و نودل ها رو اورد
جی هوپ:اووووووووووو چه بوی خوبی داره
یونگی:حتما مزش عالیه
جیمین:اجوما بدش به من من زود میخورمش
نامجون:بچه ها اروم باشید یواش یواش(با خنده)
تهیونگ:اجوما منو که فراموش نکردی
اجوما:من همشونو فراموش میکنم تو رو فراموش نمیکنم
همه با صدای معترض گفتن
همه:اجومااااااااااا
اجوما:شوخی کردم بابا
نودل ها رو خوردیم و تموم کردیم
هانی:وای دارم میترکم خیلی خوردم ای ای دارم منفجر میشم
تهیونگ و جیمین:اوکی بیاید از ۱تا۱۰ بشماریم تا منفجر بشه
جین و جی هوپ:۱و۲و۳
هانی:یااااااااا ساکت میشید یا نه
جونگکوک:نمیشیم ههههههه(میخنده)
هانی:نمیشی نه؟ فرار کن تا دستم بهت نخورده
جونگکوک:اوکی اروم باش بابا(با خنده)
اون وو:میگما بیاید ی روز قرار بزاریم همگی بریم بیرون چی میگید؟
هانی و ا.ت:دقیقا ما برا چی باید با شما بیایم خیلی بیکارتونیم
اون وو:باید از خداتونم باشه با ما میاید بیرون
هانی و ا.ت:بخوام نباشه
داشتیم حرف میزدیم که
۳.۲k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.