رمان
#رمان
#سخت_ترین_کارم
#part:29
*ویو ا.ت*
اونا رفتن ما هم رفتیم که دنبال اون دوتا بزغاله بگردیم گشتیم اما نبودن برگشتیم دم در خونه گفتیم شاید وارد خونمون شد بریم خونه رو بگردیم
که با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد
سوهو و دوهون اونجا بودن اما
اونا باز هم جیمین و کوک و تهیونگ رو گرفته بودن
اخه چرااااااااا چرا همیشه اینطور میشه چرا نمیتونم درست ازشون محافظت کنم چرا
اخه باید چیکار کنم خسته شدم کی تموم میشه خدایااااااااا
ا.ت:سوهوووووو میدونی اینکارات فقط عاقبتت رو بدتر میکنه
میدونی تو نمیتونی هیچکاری کنی و اخرش رو دستم میمیری تو خوب اینو میدونی(با داد و عصبانیت شدید)
سوهو:اینا رو میگی که خودتو قانع کنی یا منو نمیشناسی مهم نیست چون قراره این کوچولو های خوشکل رو دست من بمیرن
هانی:تو نمیتونی هیچ غلطی بکنی
دوهون:تو ساکت شو نمیخواد حرف بزنی کوچولو
هانی:کوچولو که از قدش معلومه کوچولو میخوای خودتو قانع کنی که خودت کوچولو نیستی یا از این خجالت کشیدی که من یک دختر از تو قد بلندتر و با هیکل ترم هان؟
دوهون:گفتم خفه شو و الا اینو میکشم
ا.ت:اول یاد بگیر حرف بزنی بعد بیا تهدید کن
سوهو:پس بیا بهمون تیکه کلام یاد بده ولی اول بزار از دست اینا خلاص بشم
من هیچ سلاحی همراهم نبود هیچی حتی یک چاقو
هانی هم همینطور نمیدونستیم چیکار کنیم
ا.ت:ولشون کن و منو ببر
سوهو:بد نیس
دوهون:تو رو که صد در صد میبریم ولی اینا رو هم میکشیم
سوهو:الان شد(با یک خنده شروری)
ا.ت:سوهو نگاه کن من هیچ سلاحی همراهم نیست هیچی دارم میام اینا رو ول کن منو ببر فرصت خوبیه از دستش نده ولشون کن
سوهو:اوکی پس بیا
ا.ت:اول سلاح رو از سرشون بردار
سوهو :برداشتم دوهون تو هم بردار
سلاح ها رو برداشتن که ۳تاییشون دویدن من داشتم میرفتم سمتشون
که دوهون به سمت تهیونگ شلیک کرد
من نمیدونستم چیکار کنم اما بعد سالیان سال دوست بچگیمو پیدا کردم
نمیتونم اجازه بدم بمیره اصلااااااا
برا همین دویدم سمت تهیونگ و انداختمش و گلوله به من خورد قشنگ حسش کردم زیر قلبم رفت خیلی درد داشت خود به خود گریم گرفت و اشکام میریختن
هانی هم داشت گریه میکرد که بهش اشاره کردم
فهمید برا همین سریع رفت سمت دوهون و....
پایان این پارت
حمایت یادتون نره اینبار رو کم نوشتم فعلا کار دارم اما یکم دیگه یوی یا دوتا پارت عاپ میکنم امروز کلا برنامم شلوغه
فالو و لایک یادتون نره❤🤝
ا
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
#سخت_ترین_کارم
#part:29
*ویو ا.ت*
اونا رفتن ما هم رفتیم که دنبال اون دوتا بزغاله بگردیم گشتیم اما نبودن برگشتیم دم در خونه گفتیم شاید وارد خونمون شد بریم خونه رو بگردیم
که با صحنه ای که مواجه شدم خشکم زد
سوهو و دوهون اونجا بودن اما
اونا باز هم جیمین و کوک و تهیونگ رو گرفته بودن
اخه چرااااااااا چرا همیشه اینطور میشه چرا نمیتونم درست ازشون محافظت کنم چرا
اخه باید چیکار کنم خسته شدم کی تموم میشه خدایااااااااا
ا.ت:سوهوووووو میدونی اینکارات فقط عاقبتت رو بدتر میکنه
میدونی تو نمیتونی هیچکاری کنی و اخرش رو دستم میمیری تو خوب اینو میدونی(با داد و عصبانیت شدید)
سوهو:اینا رو میگی که خودتو قانع کنی یا منو نمیشناسی مهم نیست چون قراره این کوچولو های خوشکل رو دست من بمیرن
هانی:تو نمیتونی هیچ غلطی بکنی
دوهون:تو ساکت شو نمیخواد حرف بزنی کوچولو
هانی:کوچولو که از قدش معلومه کوچولو میخوای خودتو قانع کنی که خودت کوچولو نیستی یا از این خجالت کشیدی که من یک دختر از تو قد بلندتر و با هیکل ترم هان؟
دوهون:گفتم خفه شو و الا اینو میکشم
ا.ت:اول یاد بگیر حرف بزنی بعد بیا تهدید کن
سوهو:پس بیا بهمون تیکه کلام یاد بده ولی اول بزار از دست اینا خلاص بشم
من هیچ سلاحی همراهم نبود هیچی حتی یک چاقو
هانی هم همینطور نمیدونستیم چیکار کنیم
ا.ت:ولشون کن و منو ببر
سوهو:بد نیس
دوهون:تو رو که صد در صد میبریم ولی اینا رو هم میکشیم
سوهو:الان شد(با یک خنده شروری)
ا.ت:سوهو نگاه کن من هیچ سلاحی همراهم نیست هیچی دارم میام اینا رو ول کن منو ببر فرصت خوبیه از دستش نده ولشون کن
سوهو:اوکی پس بیا
ا.ت:اول سلاح رو از سرشون بردار
سوهو :برداشتم دوهون تو هم بردار
سلاح ها رو برداشتن که ۳تاییشون دویدن من داشتم میرفتم سمتشون
که دوهون به سمت تهیونگ شلیک کرد
من نمیدونستم چیکار کنم اما بعد سالیان سال دوست بچگیمو پیدا کردم
نمیتونم اجازه بدم بمیره اصلااااااا
برا همین دویدم سمت تهیونگ و انداختمش و گلوله به من خورد قشنگ حسش کردم زیر قلبم رفت خیلی درد داشت خود به خود گریم گرفت و اشکام میریختن
هانی هم داشت گریه میکرد که بهش اشاره کردم
فهمید برا همین سریع رفت سمت دوهون و....
پایان این پارت
حمایت یادتون نره اینبار رو کم نوشتم فعلا کار دارم اما یکم دیگه یوی یا دوتا پارت عاپ میکنم امروز کلا برنامم شلوغه
فالو و لایک یادتون نره❤🤝
ا
#بی_تی_اس
#BTS
#ارمی
#ARMY
#رمان_از_بی_تی_اس
#ROMAN_OF_BTS
#چا_اون_وو
#cha_eun_woo
#فیک
#fake
#وانشات
#vanshat
۸.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.